چ

چ را دیدم. در بعدازظهری پائیزی که خوردن یک لیوان چای داغ و لم دادن جلوی تله‌ویزیون حال اساسی دارد.
منتظر دیدار چمرانی بودم با نگاهی نافذ و کاریزما که مثل آن‌چه از او خوانده بودیم، شب به شب کارنامه‌ی روزی که سپری کرده بود را می‌نوشت روی کاغذ و وقتی در گرماگرم جنگ خیز برمی‌داشت سوی زمین حواسش به گل‌ها بود که خشونت گلوله و تیر و ترکش‌های سرگردان له‌شان نکند.
اسطوره‌ای که قاطعیت و عرفان و منطق و سیاست را با هم داشت و در مواجهه با دشمن در سکانس مذاکره در قبرستان مشرف بر شهر، به عوض سکوت در برابر سفسطه‌های چیده شده در مقابلش، حرفِ محکم و قاطع در چنته دارد و پاسدارهای جوانِ مدافع پاوه و شهید اصغر وصالی حرفش را می‌خوانند و لازم نیست انرژی‌اش هم‌زمان در دو جبهه بخشی صرف مقابله با محاصره‌ی شهر توسط کومه‌له و بخش اعظم‌تری صرف قانع کردن و مهار بی‌تجربگی‌ها و دوآتشه‌گی‌های اصغر و دوستانش شود.
و تو انگار کن تیمسارِ فرمانده نیروی زمینی ارتش و اصغر وصالی و الباقی مدافعان همگی یا ناشی‌اند یا تندرو و بی‌محابا و یا بی‌تفاوت به حمام خونی که در پاوه و بیمارستانِ سقوط کرده‌اش راه افتاده بود.
بر خلاف دوستی که ترجیح داده بود چ را روی پرده ببیند و معتقد بود سطح فیلم از سطح فعلی سینمای ایران و مخاطبانش بسی بیش‌تر است، معتقدم چ می‌توانست و باید که بالاتر از این می‌بود و چ قبل از آن‌که مثل چمران باشد، مثل پاوه بود.
و درخشان‌ترین سکانس فیلم نماز صبح با صلابتی بود که چمرانِ دست به سلاح برده‌ی سنگر گرفته پشت بسته‌های علوفه و تخت‌های تاشده‌ی آسایش‌گاه سپاه پاوه، قامت بست و از حمد و سوره‌اش خوشه‌ خوشه جوانه‌های پای‌مردی و استواری و امیدِ شیعیان علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌صلوات‎‌المصلین می‌روئید.
و می‌دانم که یلی مثل چمران در بند چ ِی ۹۰ دقیقه‌ای نمی‌آید. و البته دست‌مریزاد دارد آقای کارگردان که با چ اش چمران را دوباره در یادمان زنده کرد و باز یادمان انداخت خاطره‌ی جاویدانِ “مردی که روزی قدم زد در این سرزمین به خلوص”.

دیدگاه‌ها

  1. صبرا

    سلام، عیدتان مبارک. شاید تفاوت نظر دوست شما با شما و خیلیهای دیگر این است که او با هدفی که سازنده فیلم از کارش تعریف میکند کار را محک زده است. به علاوه مهارت گفتن چیزهایی که گفتنش این روزها جرم بزرگی است به نحوی که گوش شنوا بشنود و کنجکاو برای شناخت حقیقت شود آنقدری برایش مهم است که ارزش کاری از این سنخ را می افزاید. به علاوه مخاطب این فیلم لزوما و اولا من و شما نیستیم که آن روزگار را میشناسیم…. قصه پاوه و وجود آن را چند نفر از نسل شما و نسل امروزی تر میدانند؟ قصه چ به اندازه چ است نه چمران… این حرف حاتمی کیا خیلی مهم است… برشی کوتاه از چیزهایی که گفته نشده و کسی دیگر هم جرات گفتنش را نخواهد داشت… اینرا کسی نوشت که مدتی روی زندگی و شخصیت چمران به عنوان علاقه شخصی کار کرد و حرف خیلی از نزدیکانش را شنید مینویسد. بخصوص شهیدی که با سیاست هم گره دارد قصه هایش گاهی ناگفتنی تر از چیزهایی است که دیدید و شنیدید… هنوز معتقدم از سطح امروز بالاتر است چون ما بیش از قهرمان به اندیشه و برنامه نیاز داریم. کسانی مثل چمران، باقری، باکری… در اشل درستش.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.