اوخشامالار

اُوخشاما از جمله لغات زبان آذری است که معادلی در فارسی ندارند. از آن دسته عباراتی که باید برای فهماندنِ معنی‌اش به مخاطبِ غیر آذری زبان باید کلی صغرا و کبرا بچینی و دست آخر هم معلوم نشود که مقصودت را توانسته‌ای منتقل کنی یا نه.
الغرض اُوخشاما واگویه‌ایست مرثیه‌ای شکل از زبان مادر و همسر و خواهر و دختر، خطاب به عزیزِ از دست رفته‌ای که در مایه‌های دوبیتیِ فارسی ساخته می‌شود و نوعا بداهه است و در فقراتش از اجزای طبیعت و گل و ریحان و پیرهن یا یادگاری‌هائی از این دستِ عزیزِ از دست رفته، استفاده می‌شود تا در مصرع و بیتِ بعد داغ نبودنش در جان کلمات جاری شود.
باری کتابی به همین نام که مجموعه‌ایست گران‌سنگ و وزین، حاوی یک دفتر اُوخشاما را اول بار در نمایش‌گاه کتاب سال ۸۹ دیدم و خریدم. کتابی که به همت دوست عزیز و نادیده‌ام، حضرت عمار احمدی گردآوری شده و عمار بداهه‌های مادران و خواهران شهدای لشکر عاشورا را در ان جمع کرده و با طرح جلدی ساده اما عالی و رسا به کمک دوستان بنیاد حفظ آثار استان اردبیل به چاپش رسانده بود.
منبعی دست اول که مانندی نداشت و ندارد و حقا میراثی مکتوب و ماندگار برای ادبیات پایداری به شمار می‌رود و حقیر با رعایت امانت و ذکر منبع در هر سه مقدمه‌ای که برای هر سه کتابم نوشتم، کلامم را به اُوخاشامائی از اوخشامالارِ عمار ختم کردم.
در نمایش‌گاه ام‌سال و باز از سر اتفاق دیدم که اُوخشامالار چاپ جدید و ویراسته‌ای خورده و بخش اشعار و مراثی عاشورائی هم به مجموعه‌ی اول اضافه شده. حُسن اتفاقی که باعث شد نمره‌ی تلفن عمار عزیز را پیدا کنم و بنای ارتباطات بعدی را با او بگذارم.
باری، دوست نادیده‌ام را چند روز قبل در کانال تلگرامی “پاتوق کتاب فیروزه تبریز” دیدم که داشت از روی کتابش شعر می‌خواند و سعادت و بهانه‌ای شد برای نوشتن این کلمات و عرض ارادتی مکتوب خدمت آن رفیقِ عاشقِ شاعر که هنوز توفیق زیارت رو در رویش نصیب نشده. و خدا به حق حرمت خون شهدائی که عمار برای‌شان مرثیه ساخته، قریحه و عزمش را برای از شهید نوشتن و برای شهید نوشتن روز به روز، نو به نو کند. الاهی آمین.

لینک در تلگرام:
https://telegram.me/sarir209_com/294

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.