بهاریه

حیف از این همه بهار و روز نو و نوروز
که می آیند و تو را با خود نمی آورند!
حیف از روزی که نو می شود و داغ سنگین روزهای بی تو بودن را تازه تر می کند.
حیف از این همه شکوفه و عطر گل یاس که بی تو می فسرند و بی تو خزان می شوند.
حیف این همه بوی خوش بهاری که شمیم روح فزای تو قاطی شان نیست!
حیف سال های جوانی که کم کم اک، از کنار شقیقه هامان سفید می شوند و صرف تو نشدند!
حیف که نمی دانم متی ترانا و نراک!