بزرگترین رویداد فرهنگی کشور که هر سال در روزهای زیبای اردیبهشت برگزار میشد، به عون الله و مَدَدِه، بعد از دو سال تعلیق زیر سایهی کرونا، فردا آغاز میشود. ۳۳ اُمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران. و بماند که “نمایشگاه” در این دو سالِ سختِ کرونا، به طرز مجازی و الکترونیکی برگزار شد و اهلش بهتر …
کتاب برای کسی که آنرا نوشته در حکم اولاد است. و کسی که آنرا نوشته در حکم پدر. وقتی کتابی به دنیا میآید و نسخه اولش را میدهند دست کسی که آنرا نوشته، مثل آن است که طفلِ تازه به دنیا آمدهای را قنداق پیچ بگذارند در آغوش پدر و پدر محو تماشای مخلوقی شود …
کاهن معبد جینجا را که امیرکبیر به دی ماهی گذشت، پرده از چهرهاش برداشت را همین دیروز تمام کردم. برده بودمش سالن پائین سازمان و در فرصت مختصری که هر صبح تا وقت سرو صبحانه داریم، فال فال میخواندمش. امیرکبیر که نشری قدیمیست و به ادعایِ قریب به حقیقت، بزرگترین ناشر فارسی زبان، مدتیست که …
علیالطلوعِ صبحِ یکی از روزهای هفته قبل، از سپاه زنگ زدند که میخواهیم بیائیم دیدار با خانوادهتان به مناسبت هفته پژوهش. منگتر از آن بودم که حواسم را جمع کنم و بپرسم پژوهش و ما دقیقا در کجای عالم به هم برخوردهایم؟ و همه زورِ ذهنیام را جمع کردم و این جمله از ذهنِ هنوز …
“برای سلامتی قطبِ عالَمِ امکان حضرتِ امامِ زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و خوشنودی قلب نازنینِ آن حضرت و عرضِ تبریک به مناسبت میلاد پیامبر گرامی اسلام صلوات” این عبارت و مثل اینها، با صوتی رسا و کلماتی که شمرده شمرده ادا میشدند، انگار که هر کلمه سهمی دارد برای ادا شدن و سهم …
پیرمرد را اول بار، سالها پیش در جلسهای انتخاباتی دیدم. در یکی از همان شبنشینیهائی که معمولا چند ماه مانده به انتخابات و بطور زیرزمینی و غیرعلنی، در منزل نامزدهای انتخابات برقرار میشود و مدعوین یا به دلیل قوم و خویش بودن و مال یک محله یا روستا بودن و یا به دلیل همحزب و …
موج اول و دوم و سوم و نمیدانم چندمِ کرونا را پشت سر گذاشتهایم. هفت هشت ماه از ورود این مهمانِ سرتقِ ضررکارِ ناخواندهی نامبارک گذشته است. ملت کمکم به زیستنِ با کرونا خو گرفتهاند. دیگر از شنیدنِ خبرِ ابتلای فلانی و بهمانی به کرونا، رنگ از رخسار کسی نمیپرد و کسی از ما با …
با منطق هیبتالله در اینکه معتقد بود «کار در آرامستان با کار در دیگر شعبات شهرداری فرق دارد و روح و روانِ آدم را دچار فرسایش میکند» موافق بودم. حرفش حرف درستی بود. کارِ اداری و استخدام در دوایر دولتی در ۹۹ درصدِ موارد، اینگونه است که اداره برای کارمندش محیطی آرام با هوائی مطبوع …
روزیکه برای سازمان در گوشهای از محوطه دراندشت مزار و در ضلعِ مشرِف به جادهی خوی – ارومیه، ساختمان نوئی ساختند که دفتر و دستک بخش اداری از ساختمان قدیمی کنار سالنهای تطهیر و سردخانه بُنکن شود و بیاید در جائی آبرومند! که سر و صدا و ناله و شیونِ صاحب مُردهها، گوشِ دوستان اداری …
روز دوم یا سوم انتشار آگهی بود که یکی از بچههای بالا زنگ زد و بعد از حال و احوال کردنهای معمول، مستقیم رفت سراغ اصلِ این مطلب که «چرا برای اجاره محل دکه حجاری، آگهی دادهاید؟» وا رفتم. باید برای کاری که باید انجام میشد، دلیل میآوردم. معلوم بود که مسلم رفته و کسی …