بار اول سر کلاس سازماندهی و اصلاح تشکیلات و روشها دیدمش. ترم دومی بود که استاد مدعوِ دانشگاهشان بودم. جوانکی بود با ریشِ تازه رُستهی حنائی و لباسِ گَلِ گشاد و موهای پریشان. بعد از من آمد تو و صاف نشست در نزدیکترین صندلیِ ممکن به من؛ روبروی تخته! و تکه پراند. و تکهی درشتتر …