زائر

نماز که تمام شد، دستش را جلو آورد که دست بدهیم. نیم خیز شده بود که برود. دستم را که داشت می‌فشرد، درآمد که «الاهی دستت برود بخورد به ضریح آقا امام حسین» و گفتم«الاهی قسمت شما هم بشود. نه یک بار که چارده بار… .» پایش سست شد. نشست. دست گذاشت روی پیشانی‌اش و …

اتفاق

از حُسن اتفاق، شروع کار برای تو مصادف شد با بیست و هشتمین سال‌گرد روزی که آسمانی شدی و از قضاء در ساعتی از روز که می‌گویند از خاک خون رنگ شلمچه تا افلاک پر گشودی… . برادرت بی‌هیچ بغض و حسرتی از تو می‌گفت و می‌گفت تو هنوز و همیشه در تمام این بیست …

خاندان نبوتش گم شد!

قدرتی خدا، انقلاب‌مان یک “پسر نوح” کم داشت که آن‌هم طی مراسمی ویژه، در یک‌شنبه‌ی سیاهِ مجلس رونمائی شد. حالا هی حضرات بروند سراغ کتاب‌های استاد شهید و هی پاراگراف و بند و جمله دربیاورند از لابه‌لای جملات شهید مطهری که آزادی بیان اِل است و بِل است و الخ. کسی نیست به هم‌این حضرات …

کارت پایان خدمتش گم شده!

زبان در دهانش نمی‌چرخید. پیری و چند سکته‌ی ناقص و کامل، کلام را نمی‌گذاشت که در کامش منعقد شود و به هزار والذاریات توانست بفهماندم که آمده پیِ مدارکِ هویتیِ پسرش که توی هوی العظیم شهید شده و تا من آمدم بگویم که شغل و دفتر و دستک ما (متأسفانه!) هیچ ربطی به شهید و …

کربلا سنگ نشانیست که ره گم نشود!

ما نه لایق بودیم و نه قابل. اگر به ما و آن‌چه از ما سر زده و می‌زند بود، هیهات که دست‌مان به ضریح شش گوشه و هم‌قدمی با زائرانِ عاشقی که جز از وصال محبوب در سر نداشتند، می‌رسید. معترفم که تک به تک قدمی که تا آن کعبه‌ی شش گوشه برداشتم، از باب …

هلا بزوار سجاد،هلا…

در فرهنگ عامه‌ی عراقی‌ها، اربعین علاوه بر زیارت امام حسین، حاوی زیارت امام سجاد علیهما سلام نیز هست. راه به راه در مسیر پیاده روی دسته‌های شبیه‌خوانی‌ای راه می‌افتند که روضه‌ی مصور بازگشت کاروان اسرا به کربلا هستند و شاخص کاروانیان حضرت علی ابن حسین علیهما سلام است و انگار مردم هم‌قدم امامِ بعدِ سیدالشهدایند …

الفت

و کسی جز امام قادر نیست کینه‌های کهنه‌ی دو ملت را طوری از دل‌ها بزداید که تو انگار کن از روز اول هیچ کینه و قهر و غضبی در بین نبوده و انگار نه انگار که این دو کشور تا همین چند سال قبل برای هم تیغ از رو بسته بودند و ام‌روز به مدد …

قرآن

در ساعات طلائی سحر، وقتی که اهل شب مشغول مناجات و دعا و استغفار بودند، کمی قبل اذان صبح از بلندگوی همه‌ی موکب‌ها صدای دل‌نشین قرآن بلند بود که؛ «ان قرآن الفجر کان مشهودا» + و بعد اذان و ادای فریضه‌ی صبح هم. تا وقتی آفتاب اشعه‌های طلائی‌اش را می‌نمایاند. همه‌ی زائران سیدالشهداء سحر را …

دیدار

متحیری! از این‌که آقا، آقای مثل توئی هم هست. از این‌که در دستگاه و دفترش اسم تو هم بوده. از این‌که نام تو هم توی لیست دعوت شده‌گان بود که توانستی این‌همه عمود را جلو بیائی و یادت می‌افتد لب مرز به رفیقت گفته بودی «تا با گنبد و گل‌دسته‌ چشم در چشم نشوم باورم …

خوش آمدید

شهرداری هر شهری در هر نقطه از دنیا، در اولین قدمی که داخل محدوده‌اش می‌گذاری تابلوئی علم کرده که به میهمانان خوش آمد می‌گوید و به عمرم، هیچ «خوش آمدید»ی به قدر خیر مقدمی که در ده دوازده کیلومتری حرم و ابتدای محدوده‌ی شهر کربلا زده بودند به جانم ننشست. و تو انگار کن خستگی …