قبرستان و ملحقاتش جزء چیزهائی هستند که آدم به خودی خود دوست ندارد هیچ مواجههای باهاشان داشته باشد و صبحِ کلهی سحر از خانه بیرون آمدنی با آنها مواجه شود. قضاوتی در مورد بد و خوب بودنِ این ناخوشایندی ندارم اما اینرا باید در نظر داشت که اگر نحوستی در رخ به رخ شدنِ مدام …
از روزیکه آمدهام سازمان، برنامهام این است که یکی دو ساعتِ اولِ وقت اداری را در سالن پذیرش باشم. عمدهی مراجعات و آمد و شدها هم که مال کسانیست که داغ عزیزی دیدهاند و با آن حال آمدهاند برای تکمیل فرمها و انجام کارهای اداری و پرداخت هزینهها، تا همان ۱۰، ۱۱ صبح تمام میشوند …
یکی دو هفته از آمدنم به سازمان گذشته بود و کمکم داشت سیل پیامهای تبریک به مناسبت انتصاب به جا و شایستهی اینجانب به سمت مدیرعاملی سازمان فرو مینشست که موجی از تماسها و سفارشها مبنی بر اینکه «هوای جابر ما را داشته باش!» از اطراف و اکناف بلند شد. و جالبش اینکه جابر، جابرِ …
برای گرفتن تصمیم در موضوعی، هم باید از تجربههای قبلی و راهی که طی شده تا رسیدهایم به اینجا، هم باید استفاده کرد و هم باید استفاده نکرد! باید از تجربهها استفاده کرد چون تجربه را تجربه کردن و آزموده را آزمودن خطاست. و باید استفاده نکرد، چون اگر تجربه، محصول قابل دفاعی داشت، کار …
یکی دو هفته بعد از مراجعت از سفر اربعین بود که شهردار حکمم را امضا کرد. در این دو هفته نه من سراغی از نوشته شدن و نشدن حکم گرفته بودم و نه او با آنهمه مشغله و مراجعات یادش مانده بود قرارست چنین حکمی بنویسد. حالا کدام شیرِ پاک خوردهای خاطر نشان کرد یا …
زیارت اربعین سال ۹۵، سفر خاصی بود. خارج از موضوع است اگر بخواهم از لطف ویژه امام شهید که آنسال ما را به آن نواخت و جای خوب و غذای مطلوب و حمام آب گرمِ بدون صف و نوبت قسمتمان کرد و اهلش میدانند اینها که شمردم در محشر کبرای اربعین چه ویژگیهائی محسوب میشوند …
یک هفته مانده به اربعین سال ۹۵، وقتی دو سه ماه بود فشارها به تیم جدید مدیریت شهری جواب داده بود و از مقام منیع معاونت فرهنگی شهرداری برکنار و در کسوت معاونِ معاون خدمات شهری، اتاقی بهم داده بودند در طبقه دوم ساختمان خدمات با یک میز تحریر و یک دست صندلی و میز …
ما ترکها بخواهیم شاهد مثال بیاوریم برای بیمبالاتی و لاابالیگری و پوچگرائی و نهایت درجهی اینها که شمردم را نشان دهیم میگوئیم: «فلانی حتا تاسوعا و عاشورا هم چراغ مغازهاش روشن است!» یعنی کار کردن در این دو روز و نه فقط این دو روز که تا روز سوم شهادت سیدالشهدا در باور ما و …
چندماهیست که سر قول و قراری که باهم داریم، عصرها بعد از کار یکسر میروم قطعه شهدا و زیارتی و ارادتی و غر زدنی و درددلی و همگی البته ظرف سی چهل ثانیه و سرپا و از پشت شیشههای عینک دودیِ ضدآفتابِ بُرندهی تموز و راهم را میکشم و برمیگردم خانه. مختصر و سرپائیش هم …
برغم اینکه دربان و نگهبان و منشی و دفتر و دستک ندارم و هر کسی در هر مقیاس و مقام و رده و عرض و طولی میتواند سرش را بیاندازد پائین و یکراست بیاید تو و حرفش را بزند و هیچ حائل و حاجب و ممنوعیتی برای ورود برای هیچ کسی نیست و برغم اینکه …