و خداوند حج را ساخت که مردمان در ایامی معلوم از هر سال، از هر سو و از هر نژاد و قبیله و فرهنگ، حول یک نقطهی واحد، گرد هم آیند و دور یک قبله بچرخند و هم را ببینند و از حال هم خبر شوند و آخرین فهم و درک و علم را در …
و اما سوغاتی. سوغاتی در فهم منِ عوام، عبارتست از کالائی خاص که با مواد اولیه و فنآوریای خاص در شهر و منطقهای خاص تولید میشود و تولیدش در شهر و منطقهای دیگر به دلیل نبود مواد اولیه یا نبود فنآوری ساخت، ممکن نباشد و اگر هم باشد، ساختن و تولید کردنش قرین به صرفه …
بر خلاف قدیم که حجاج ایرانی راهِ خانهی خدا را پیاده و یا سوار بر اشتران و استران و خران از دل کوه و کویر و دشت و دریا و از مسیر عتبات عراق میرفتند و برمیگشتند و شش ماه قبلِ ایام حج راه میافتادند که بلکه به وقت به زیارت و حج خانهی خدا …
نه خیلی سال قبل، که تا همین سی چهل سال پیش، زیارت امام رضا رفتن و مشهدی شدن، برای خودش آرزوی دیر و دور و درازی بود و دست هر کسی به آن آستان نمیرسید. مشهدی شدن و زیارت شاه خراسان رفتن چنان بود که فخر خانوادگی محسوب میشد و خیلیها عنوان مشهدی را به …
خوبیش اینجاست که از آدم انتظار دارند وقتی یکی دو روز پیدایش نیست یا وقتی میگوئی یکی دو روز نیستم، اولین حدسی که میزنند، رفتن به سفر زیارتی است. انگار که تو جائی جز کربلا برای رفتن نداری! -و حقیقتش هم همین است؛ کسی بجز امام شهیدمان و جائی بجز کربلای عزیزمان نداریم! داریم؟!- الغرض، …
و شهر در سیطرهی آبهای روان بود. از همان اول صبح که با آژانس رفتیم محل جلسه و منتظر که باقی دوستان برسند و باهم برویم داخل سالن برگزاری همایش، روان آبهای صاف و زلال و پرزور نظرم را جلب کرد و خزههائی که سر تا سر مسیر داشتند به سازِ جریان آب میرقصیدند… . …
در یکی از گرمترین اوقاتِ ممکنِ سال، به بهانهی جلسهای مصوب که بناست به طور دورهای در اقصا نقاط کشور برپا شود، سر از اراک در آوردیم. شهری که قبلتر، بارها و بارها از کمربندیِ کناریش عبور کرده بودم، بیآنکه رغبتی به دیدنِ داخلش داشته باشم. به عادت مألوف، دیدار از شهر را از مزار …
در همهی سرزمینهای جدا شده از امپراتوری عثمانی، کافه نشینی یکی از عاداتِ همشکل و مشترک است. در عراق و ترکیه و سوریه. حتا در ممالک مدرنتری مثل سعودی و امارات. مردمان این سرزمینها عادت دارند دم غروب تا پاسی از شب، صندلی بچینند جلوی کافه و قلیان چاق کنند و قهوه دم کنند و …
بعد از غروب روز نیمه شعبان و ادای فریضهی مغرب و عشاء، وقتی هنوز آن باران سیل آسای بیسابقه که ساعتی سرپا نگهمان داشت در کفشداری حرم تا بند بیاید، بر کربلا نباریده بود، تابلوی کاروان به دست، ایستاده بودم در منتها الیهِ شمال شرقی صحن عباس بن علی علیهما سلام که زوار را جمع …
نجف همیشهی خدا شهر دوست داشتنیِ من بوده است. شهری که قریب به هزار سال است محل آمد و شد شیعیان است و مسکنِ علمای شیعه. با ظرافتهای سیاسی و اجتماعیِ خاص خودش. با گورستان سحرانگیز و اسرارآمیز وادیالسلام در ضلع شمالی حرم. معماریش، مردم مهربان و دوست داشتنیش، کوچه پی کوچههای تنگ و قدیمی …
