لابد قباحتِ همکاسهگی با روباهِ پیر انگار ریخته که از جنابِ «جک استراو» وزیر خارجهی سابقِ دولتِ فخیمهی بریتانیا دعوت به عمل آمده و یا از درخواستش استقبال شده که در مراسمِ تحلیفِ جنابِ رئیس جمهور منتخب در مجلس و در پیشگاه قرآن حاضر باشند؟ انگار بناست هماین اولِ کاری، بند را به آب بدهیم …
سلام ماهِ خدا سلامِ خدا بر روی ماهت ببین کِی تا حالا منتظرت بودیم که بیائی و دلمان به جلایت مصفا شود… هوای ما را که با دست خالی و چشم پر امید و دلِ مطمئن میهمانت شدهایم را داشته باش… .
باید در هیاهوی اینروزهای حضراتِ جدید الانتخاب که هنوز از بادهی پیروزیِ بادآورده، مستانه میروند و هر دو سوی شمشیرشان بُــرّان است و دم از سازش و نفی ایستادگی میزنند، مثلِ مُرسی نامی به مسلخ اعتماد به یهود و نصارا میرفت که صدقِ وعدهی حقِ رهبـــر که فرموده؛ «امروز جنگ، جنگ ارادههاست! جنگِ عزمهای راسخ …
آی خدائی که آسمان برافراشتی و ترازوی عدل در فراز کردی + آی خدای رحمانِ معلمِ قرآن + ای پروردگار ِ پرورندهی بیان در نطقِ لالِ انسان + ما را به حرمتِ فضلِ رحمانیات، در رحمتِ بیمنتهای ماهِ رسول، ماهِ شعبان غرقه کن و لایقِ دخول در جنت رمضان کن…
میگویند امشب، بدلِ شبِ قدر است و آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت، امشب است… یعنی هزار و صد و هفتاد و نه سالِ قبل در مثلِ همچه شبی، بقیهی آنچه خدا برای زمین باقی گذاشته بود در دامان نرگس افتاد و گُلی شد که بویش پیچید در آفاق و در انفس و رفت …
محمدمان که روی دستها بالا رفت باران از بالای آسمان ریخت روی تابوتِ کموزنِ محمد و بر سر و روی مردمی که آمده بودند محمدمان را تا بهشت بدرقه کنند. محمد که روی دستها بالا رفت باران بارید و وقتی روحِ آرامَش در آغوشِ فرشتهگانِ موکلِ بارانِ رحمت خداوندی تا بالاترینها اوج گرفت و جسمش …
یکروز دیدم موهایش را از ته تراشیده. با آن قیافهی محجوب و لبان نازک و کشیده و همیشه پر از خنده، با کلهی تاس و کلاهِ پشمی، اعجوبهای شده بود. آنروزها تازه رفته بود در سِلکِ طلابِ علومِ دینی و تقوای مثال زدنیاش تا اعلا درجهی ممکن پیش رفته بود. از لباسِ سربازی امام عصر …
یکم. ما رأی به اصل نظام و گزینهای دادیم که به ارزشهای انقلاب و پاسداری از خون شهیدان و دفاع از آرمانهایمان نزدیکتر بود. پس پیروزیم. دوم. در آموزههای علمِ سیاستی که از زعمای قوممان آموختهایم، هیچ ربط مستقیم و غیر مستقیمی بین ادای تکلیف و نتیجه موجود نبوده و نیست. پس باز هم ما …
این جمعه که بروم پای صندوقِ رأی، هفدهمین باریست که مُهر انتخابات میخورد به صفحهی یکی مانده به آخر ِ سجلیام. در این چندین و چند سال و در این چندین و چند باری که رفتهام برای شرکت در همراهیِ سیاسی با آرمانِ انقلابی که سهمی از آن دارم، هیچ بار نیاندیشیدهام که نام کسی …
آیا در این واویلای تبلیغ و تخریب و افشا و ائتلاف و فشار جائی هم برای مرد بودن مرد ماندن مردانه ماندن و حتی مردانه رفتن ماند؟ کسی آیا فکرش مشغول فردای امتحانِ انتخابات هست؟ در بین این مردمان مستِ هیاهو کسی هشیار هست؟ کسی بین اقلام تبلیغیاش، اخلاص هم توزیع کرد؟ کسی اصلن اخلاص …
