اینکه بگویم دوستت دارم، حق دوست داشتن و عاشقی را ادا نمیکند. یا بگویم در عمق جان منی، نشانِ خوبی برای شدتی که در دوست داشتنت دارم نیست. “شوریده و شیدای تو ام” هم واژهای نیست که بشود مقصود را با آن رسانید. و من از صبح امروز که روز توست – که هر روز …
تا نیامده بود، آدم و آدمیت یتیم بود. مردانگی و انسانیت پدر نداشتند. نه پدر که حتا نماد هم نداشتند. و جبرئیل سالها بود که صدای خدا را به زمین دریغ داشته بود… . از کوه که برگشت سنگینی رسالت را که لرزه بر جان نازنینش افکنده بود را پیچید در خرقهای پشمین تا دوباره …
تدریج! یکی از بلاهای ما تدریج است، یعنی بهتدریج دچار یک حالتی میشویم [اما] نمیفهمیم، پیری خودمان را نمیفهمیم؛ تدریجی است. کسی را که شما بیست سال است، بیستوپنج سال است ندیدهاید، حالا میبینید، پیری او را میفهمید، اما پیری خودتان را که تدریجی است و پیری آن دوست همراهتان را که دائم با هم …
بهارهای آمده بعد از تو سی و پنج تائی شد. و من ماندهام با گوشهی دلی تنگ و با چشمهائی یتیمِ ندیدنت و آغوشی یتیمِ نفشردنِ تنت در تنم. -تا تنت بشود وطنم!- قبلتر، بچهتر که بودم، فکر میکردم که رفتهای و نیستی و دلم بیشتر بهانهی نبودنت میکرد اما این روزها از رد عمیقت …
دیروز سالِ سیدمرتضا بود. بیست و پنجمین سالِ شهادتش. سیدمرتضای آوینی که حضرت آقا لحن و متن و منشش را دوست داشت و فهمیده بود که از اهالی آسمان است و آسمانی است و راههای آسمان را بلد است. سیدمرتضا را با روایتِ فتحِ پنجشنبههای دههی هفتاد و آن موسیقیِ غمدار و خاص و منحصربفردش …
رسم شهر ما این است که در تشییع جنازه، مردها همراه تابوت تا سر قبر بروند و منتظر بایستند برای انجام تشریفات شرعی ِدفن تا وقتی کارِ خاکسپاری تمام شد، سر مزار، دعای خیرِ روحانی در حق مرحوم تازه درگذشته را آمین بگویند و بروند رد کارشان. اصلش هم این است که خیلیهایی که برای …
بین پدرها، بین پدرهای آسمانی – که امروز به واسطهی روز پدر به یادشان هستیم – بودند پدرهائی که لذت پدر شدن را نچشیده، آسمانی شدند. مردانی که حسرت به آغوش کشیدن فرزند را به بهشت بردند و وقتی پدر شدند که دیگر در این دنیا نبودند و اسمشان را گذاشتند روی پسرهاشان. که تاریخ …
گفت مهلت من به سر آمده. شاید همین یکی دو روز میهمان این دنیا باشم و پشت بندش درآمد که “میخواهم امسال، طلسم دوریِ سی و چند ساله را بشکنم.” میگفت “در همهی بیست و چهار بهاری که با علی سال را تحویل کردیم، الا آن بهارِ آخرش که جبهه بود و برنگشت، هفت سین …
سازمانی که فیالحال در آن مشغول خدمتم، ساختاری دارد که بصورت هیئت امنائی اداره میشود. اعضاء به حسب قانونِ ابلاغیِ وزارت فخیمهی کشور، شامل شهردار است و معاون مرتبطش، کارشناسی از همکاران شهرداری و یکی دو عضو به انتخاب شهردار و از بیرون بدنهی شهرداری و البته یک عضو ناظر از شورای محترم اسلامی شهر. …
در شبی زمستانی که بیشتر به بهار پهلو میزد تا شبی از شبهای بهمن که قاعدتا میباید سرد و سوزناک باشد، وقتی نمنم باران عابران پیادهروهای عریض خیابان انقلاب را به بازی گرفته بود و نه میبارید که خیسشان کند و نه نمیبارید که تکلیف ملت با هوا معلوم شود که آیا دو نفره است …
