حُر تا قبل روز عاشورا که به خیل فدائیان پیوست، دستش به خون مظلومی آغشته نبود. حُر وقتی که راه بر کاروان کربلائیان بست، چشم بر ادب فرو نبست و مقابل امام – حتا وقتی در صف مقابل بود- خاضع بود. حُر به دعوت کسی توبه نکرد و توبه را نه به عنوان راه فرار …
و کتاب کریم فرموده است؛ “کسانى که بناحق از خانههایشان بیرون رانده شدند گناهى جز این نداشتند که مىگفتند: «پروردگار ما خداست» و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمىکرد، صومعهها و کلیساها و کنیسهها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مىشود، سخت ویران مىشد، و قطعاً خدا …
کسی به قدر حضرت آقا امید در دلها تزریق نمیکند و کسی به قدر ایشان، آیات نصرت و پیروزی برایمان نمیخواند و کسی مثل ایشان دلش به تحقق وعدهی حتمیِ الاهی قرص نیست که فرمود: وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُه! + و باز کسی نیست که مثل ایشان نبرد با صهاینهی نحس و نجس را …
سه روز تمام زیر ظل آفتاب و در هُرمِ گرمای آفتاب صحرای تفتیدهی حجاز و در کنارِ برکه ایستاد تا یقین کند تک به تک مردمانی که روزِ هجدهمِ ذی حجه شاهد ماجرا بودند، با جانشینش دست بدهند و عهدِ همراهی ببندند. نگو که بسیاری از دستها نه به یاری و تبریک، که به نامردی …
چ را دیدم. در بعدازظهری پائیزی که خوردن یک لیوان چای داغ و لم دادن جلوی تلهویزیون حال اساسی دارد. منتظر دیدار چمرانی بودم با نگاهی نافذ و کاریزما که مثل آنچه از او خوانده بودیم، شب به شب کارنامهی روزی که سپری کرده بود را مینوشت روی کاغذ و وقتی در گرماگرم جنگ خیز …
سی و چهار سال قبل در چنین روزی شیپور جنگ نواخته شد تا شناختن مرد از نامرد آسان شود و مگر وفا و مردانگی را کجا میتوان آزمود جز در میدان جنگ…!؟ و آیا بلای عالمگیر رفاه و رفاه زدگی، ما را از دشمنی که خاکریز به خاکریز دارد نزدیک و نزدیکتر میشود، غافل کرده …
این متن، بریدهایست از نامهای طولانی که یکی از دوستان که از قضای روزگار فرزند شهید هم هست خطاب به آقا نوشته و باز از قضای روزگار نسخهای از آن به دست حقیر افتاده و من بیآنکه آن بندهی خدا بخواهد و بداند، بخشهای قابل انتشار در معرض نگاه عموم نامه را از نظر حضرات …
کسالت هرچند مختصر آقا تلنگری بود برای اهل نظر که قدر نعمت نفس گرم ایشان را به یاد بیاورند. که فرمود: «نعمتانِ مفقودتان؛ الصحّه و الامان» که متوجه این نکته شویم که وجودِ مغتنمِ پیرِ مرادمان امان و امنیت است و راحتمان از صدقه سر اوست. که شکر نعمت بودنش را به یاد و به …
سلام آقا جان! شنیدهایم رفتهاید بیمارستان برای یک عمل جراحی مختصر! و گفتهاید که سلامتان را به مردم برسانند و بگویند: به حمد الاهی عمل خوب بوده آقاجان! خود شما هم وقت سحر و قبل عمل، مصاحبه کردهاید و گفتهاید نگران نباشیم! آقاجان! حتی عملِ مختصرِ موفقیت آمیزِ شما هم دلهُره میاندازد توی دل ما. …
از همهی حرم و معابر منتهی به مضجع شریف آدم دلش پر میکشد که گم شود که اهلش پیدایش کنند و تحویل دفتر پیدا شدهگانش بدهند. یعنی؛ گم شدن در ریق رحمت رضوی عالمی دارد که مپرس… .