تو را باید در روشنی دید در مهتاب در شعاع گستردهی آفتاب در افق، هنگامی که روز را روشن میکند و در شفق که تیغ نور در جان تاریکی فرو میآورد و در فلق که نوید نو شدن است و در ظهر که سایهی همهگان کوتاه است و شعاع خورشید، زمین و زمان را مسخر …
تو را اول بار یکی دو سال بعد از شهادتت شناختم. روایتت را – روایتِ فتحات- قبلتر اما شناخته بودم؛ با آن موسیقی ملایمِ حماسی و هشدار آلودی که راه به راه وسط سکانسهای مستندت میفرستادی و اول و آخر برنامه میشنیدیمش. سیدمهدی اما یکی دو سال پشت بند شهادتت عکسی از تو به من …
کک دولت که از شهادتِ طلبهی ناهی منکر نگزید. خطابِ شدیداللحنی هم نشنیدم از دولتیان به همتایانِ پاکستانی سر ماجرای گروگانگیری و شهادت گروهبانِ شهیدِ مرزبانی. بماند که در چشن جهانی نوروز در کابل به جای قهر و غضب، با جناب رئیس جمهور پاکستان پالوده بستنی هم صرف شد. دو روز است بقول حضرات، سربازانِ …
بعد از دو سال که از دفنتان در تپهای که به نامتان ساختیم و پرداختیم گذشت، شرمساری ما دو چندان است. دو ساله است و اصلن زیاد است. شما را از دل خاکهای تفتیده جنوب و از بین رملهای فاو تحفص نکردیم که بیاوریمتان در بام شهر و سنگی روی مزارتان بگذاریم و الفاتحه! و …
من به این نکته متنبه شدم که؛ اینکه میگویند: “مداد العلماء افضل من دماء الشهداء” معنایش آن عالم است که میتواند محتوای ذهن انسانی را تبدیل به چیزی کند که از این جسم، از این سختافزار موجود بشری، یک انسان متعالی، یک انسان پیشرو و یک انسان فعال و مقاوم بسازد! یک عالم میتواند این …
دشمن میخواهد فداکاریهای دفاع مقدس و شخصیتهایی که فداکاری کردند را از یاد ببریم. نگذازید یاد دوران دفاع مقدس از یادها برود. حرکت راهیان نور را مغتنم بشمارید. حضرت آقا. در جمع راهیان نور. یادمان شهدای شرق کارون ۹۳٫۱٫۶ +
از روزی که کار آماده سازی ارتفاعات روستای امیربیگ برای تشییع و تدفین دو پرستوی خونین بال گمنام در سالروز شهادت صدیقهی کبری –سلاماللهعلیها- در اردیبهشت ۹۰ تمام شد و مراسم به اتمام رسید، کسی از مسئولان و غیرمسئولان آجری روی آجر آنجا که حالا متبرک به حضور مسیحائی دو عاشق گمنام نگذاشته و نمیگذراد. …
کاش میشد فنآوریای داشتیم که با آن میشد مثل همهی مناسبتهای ملی و مذهبی که به جمعیت هدفِ مناسبت پیامک تبریک Send to all میکنیم، به مناسبتِ روزِ بیست و دوم اسفند و روز شهید، پیامکِ مناسبتی Send to all کنیم به هزار هزار شهیدی که رفتند تا بمانیم… . روز شهید مبارک و ایکاش …
عملیات والفجر ۱، ۲۰ فروردین ۶۲ شروع شد؛ سه ماه بعد از والفجر مقدماتی. عراقیها خبر از تحرکات ما داشتند و با آمادگی تمام و همهی توان جلوی محورهایی که میخواستیم عمل کنیم را سد کردند. تا شب خیلی شهید دادیم. توی بیسیم میشنیدیم که بعضی جاها کار به جنگ تنبهتن کشیده است. به هر …
یک روز سرِ ظهر، وسطهای عملیات محرم، شهید باکری آمد بنهی ما. وقت نهار بود و چیزی غیر نان و پنیر نداشتیم. میدانستم نهار نخورده است. همانها را گذاشتم جلوش. پرسید «به بچهها هم از همین دادهاید؟» گفتم «بله.» خیلی ناراحت شد. گفت «باید برای نیروها غذای گرم آماده میکردید… . این بچهها جانشان را …