تا سردار سر آستینهایش را بزند پائین و با دستهائی که هنوز آبِ وضو از آنها چکان بود سجادهاش را باز کند و اذان را به اقامه و اقامه را به قد قامت الصلوه برساند و تکبیر بگوید، محو ردیفهای نامنظمِ کتابهائی بودم که معلوم بود دستچین شدهاند برای دم دست بودن و جلوی چشم …
اینکه شهید، شاهد است درست! اینکه شهید، واسطهی فیض خداوندیست هم درست! حتا اینکه شهید، مُجری و مَجرای رحمت الهیست هم قبول و حتا تر اینکه شهید خود رحمتِ بیمنتهاست هم درست! اما؛ روا نیست هر رطب و یابس و شده و ناشده و شدنی و ناشدنی را ببندیم به بیخ ریش شهداء و هر …
در اینکه دیدار با خانوادهی شهداء وظیفه است و بیشتر اوقات از آن غفلت میشود، بحثی نیست. در اینکه دیدار با بازماندهگان یک شهید، میتواند قوتِ قلبِ داغداری باشد که زخمِ عمیقِ شهید از دست داده را تسلی باشد هم حرفی نیست. اما، بعد اینهمه سال و اینهمه دیدار، هنوز وقتِ آن نرسیده که یاد …
الهی! به حقِ این شب عزیز و این قدرِ متعالی که رزق بندهگانت را در قالب آن مقدر میکنی؛ روغنِ ریخته از عمر به غفلت رفتهی ما را نذرِ روشنائیای کن که قرار است به نورش دنیا نورانی شود. الهی! اینکه این تن و این دل و این جان کم از آن است که صدقهی …
شهاب که با نور خیره کنندهاش از بالای سرمان سُرید و در حوالی ستارهی قطبی سوخت و تمام شد، ساعتی بیشتر از شبِ نورانیِ بیستویکم نمانده بود. عهد در حین آن قرارِ شبانه که مال من و توست و بیگانه در آن راه ندارد، درست وقتی زخم کهنهی ما سر باز کرده بود و میرفت …
حساب که میکنم، غیر اینکه در دل دوست به هر شیوه که ممکن است رهی باید بجویم – و غیر این چارهای برای خوش عاقبتی نیست- نمییابم و هر راه دیگری جز این، به بیراهه میرود. الغرض، در این شبهای آسمانی که فاصلهی عرش و فرش به قدر یک قطره اشک است و یک آهِ …
یکسالِ قمری از قدر قبلی میگذرد. کاش حواسمان بود به نعماتی که قدر قبلی مقدرمان کرد و اهلش نبودیم… کاش کریم باز به کرمش کلهم اجمعین معاصی ما را ندید میگرفت، آنسان که؛ شتر دیدی ندیدی! کاش سهم امسالِ ما از موهبت شبهای پر از اسرار قدر، دانائی باشد و نه دارائی دنیا و ما …
من کار به ترکیبِ دولتِ آینده ندارم. کار به سهمخواهی و باجخواهی و خط بندی و تعیین و کشف اینکه رئیسجمهور ِ منتخب، با اصحاب اصلاح است یا نه و چهقدر معتدل است و آیا امروز اعتدال به درد انقلاب میخورد یا نه، ندارم! کار ندارم که وزیر نفت از کارگزاران خواهد بود و یا …
یک عمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند؛ همتا نشود با عطشِ خشکِ دهانِ علـــــــیاصغر…
دوستان مطلع باشند که؛ در فقرهی معرفی کتابی که در خصوص پدر آسمانیام نوشتهام دیشب برنامهای در پارک موزه دفاع مقدس ساخته و پخش شد و امروز – سهشنبه- ساعت پنج و بیست دقیقهی بعد از ظهر، بخشی از آن از شبکهی اول سیما در لابهلای برنامهی شبهای شیدائی پخش خوهد شد. والله المستعان.
