شهیدانه

وَ اَنتَ خَیرُ مَنزولٍ بِه

محمدمان که روی دست‌ها بالا رفت باران از بالای آسمان ریخت روی تابوتِ کم‌وزنِ محمد و بر سر و روی مردمی که آمده بودند محمدمان را تا بهشت بدرقه کنند. محمد که روی دست‌ها بالا رفت باران بارید و وقتی روحِ آرامَش در آغوشِ فرشته‌گانِ موکلِ بارانِ رحمت خداوندی تا بالاترین‌ها اوج گرفت و جسمش …

به مقربان به سلطان برسان سلام ما را…

یک‌روز دیدم موهایش را از ته تراشیده. با آن قیافه‌ی محجوب و لبان نازک و کشیده و همیشه پر از خنده، با کله‌ی تاس و کلاهِ پشمی، اعجوبه‌ای شده بود. آن‌روزها تازه رفته بود در سِلکِ طلابِ علومِ دینی و تقوای مثال زدنی‌اش تا اعلا درجه‌ی ممکن پیش رفته بود. از لباسِ سربازی امام عصر …

شیعه‌گی

شاخصِ شناختِ شیعه شباهتی‌ست که به عَلَم‌دارش دارد و می‌تواند داشته باشد. شیعه، به تشابهی که به امامش دارد، به تشابه اعمال و کردار و منطق و خُلق و خَلقش به امام، شیعه است و آن‌کس شیعه‌تر که تشابهش بیش‌تر. علیِ اکبر ِ امام حسین (علیه‌السلام) هم لابد شیعه‌ترین و شبیه‌ترین بود که همیشه‌ی خدا …

دست من و شما سپرده…

پیرزن که دیگر نایِ ایستادنِ سر پا و رفتن پیاده تا سر صندوق را ندارد سپرده که آدم بفرستم عقبش که در ساعتی که حوزه‌ی اخذ رأی خلوت است، بیاید و رأیش را بدهد و نماند به عصر و شلوغی شعبات. هر بار که وقتِ انتخابی می‌رسد، با هزار زحمت شماره‌ام را می‌گیرد که یادم …

ما رمیت اذ رمیت…

این جمعه که بروم پای صندوقِ رأی، هفدهمین باری‌ست که مُهر انتخابات می‌خورد به صفحه‌ی یکی مانده به آخر ِ سجلی‌ام. در این چندین و چند سال و در این چندین و چند باری که رفته‌ام برای شرکت در هم‌راهیِ سیاسی با آرمانِ انقلابی که سهمی از آن دارم، هیچ بار نیاندیشیده‌ام که نام کسی …

شعبانیه

شعبان که شروع شود، یاد شب‌هائی می‌افتم که ماه در قاب نازک‌ترین هلال طلوع کرده بود و آفتاب هر صبح از مشرق خاکی به آسمانیِ بقیع، بر شهر می‌تابید. شعبان که شروع شود، یاد شهری می‌افتم که شهیدترین حسینِ تاریخ در آن زاده شد و یاد سه شب گذشته از شعبانِ سه سال بعد از …

جان‌مان به نَفَست بند است!

شهیدمان دائم دعا دعا می‌کرد که تا امامش زنده است، زنده بماند و نیاید روزی که راهی را بی‌امام برود… و خدا حرفش را شنید و دعایش را مستجاب کرد! می‌گویم؛ خدا تا سایه‌ی ره‌بری حضرت آقا بر سرمان افکنده است و نَفَس‌مان به بودنش گرم است، حیات‌مان دهد که بی‌امام زیستن، زنده بودن به …

اعلانِ شماره‌ی دو

به اطلاع دوستانِ هم‌شهری که پی‌گیر عرضه‌ی کتاب در شهر بودند می‌رساند که فعلن در سه محل کتاب “اشتباه می‌کنید! من زنده‌ام” عرضه شده و در دست‌رس دوستان است؛ اول. مطبوعاتی استاد شهریار ِ جناب اسماعیل اسدلو واقع در خیابان طالقانی، جنب مقبره‌ی علیّه، روبه‌روی شعبه‌ی مرکزی بانک ملت دویّم. کتاب‌فروشی نمازی مقابل کوچه مقبره، …