یقین دارم این کلمات زیبا و استعارههای نو و ترکیبهای تازه هیچ کدام ساختهی طبع لال من نیست اینها همه فیض روحالقُدُساند که باز مدد فرموده که کار عیسائی از آنها عجب نیست یقین دارم کلمه به کلمهی کاری را که جواز شروعش را به سیزدهم رجب امضاء کردهای را میخوانی و خواندهای و خواهی …
شما که بهتر میدانی کار بی نظر و بی روی تو به انجام و سرانجام نمیرسد حالا منم و چهلوهشت ساعت فرصتِ باقی برای تحویل کار. مگر که خود مدد کنی مگر که تو یوغ تنبلی از گردنم بگشائی مگر که این راه ناتمام را تو تمام کنی مگر که این قافله را تو به …
تو مدام مِی با دیگران خوردی و با من سر گران داری! من مدام دل با دیگران دادم و چشم به عطای تو داشتهام! قبول که شرط سر بازی، باختن سر و دست و دل است و ندیدن غیر از تو اما صنما! این نه رسم دلدادن و دل بردن است… قبول کن شنیدن حدیث …
تنها سیگاریای که بوی سیگارش مشامم را نمیآزارد و حتی خوشآیند است! تنها تحکمی که وقتی میشنوم دلم برای باز شنیدنش غنج میرود. تنها کسی که وقتی به اسم کوچک صدایم میکند همهی وجودم سلام و سلم و خواهش و تمنا و پاسخ و لبیک میشود برایش. تنها آغوشی که هر وقت برایم باز شده، …
شب و روزش را نمیدانم. نمیدانم حتی آنجا که تو ساکن آنی اصلا شب و روز و ماه و سال و هفته دارد یا نه! فقط میدانم که دور است! که سخت است به آنجا رسیدن و دشوار است تا آنجا راندن. کسی که از حال شما خبر آورده بود میگفت شما راحت و بی …
ای صبا؛ از جانب من با شهیدان باز گوی زنده با یاد شماها ما در اینجا ماندهایم…
یاد روزهائی که غم نان و غصهی نام و دغدغهی مقام نبود و هر چیزمان در آرمانیترین شکل ممکن بود و میخواستیم دنیا را از نو بسازیم و قاف را جا به جا کنیم و طرحی نو در اندازیم و فلک را سقف بشکافیم! روزهائی که هنوز خودنویس نداشتیم و مداد داشتیم و کاغذ کاهی …
دومین و یا چندمین باری بود که جای حسین، علی صدایم میکرد. وسط بحثی کاملا فنی خواست مثال بزند که من حتی با تو هم رودربایستی ندارم و درآمد که: من اگر لازم باشد با |علی شرفخانلو| هم برخورد میکنم و سمت اشارهاش را چرخاند سوی من و دید جای علی، حسین نشسته. حرفش همان …
پیرزن را خیلی سال بود نمیدیدم. از وقتی خانهشان را فروختند و رفتند به محلهای دیگر. نه از خودش خبری داشتم و نه از پسرش که بیست سالی از من بزرگتر بود. پیرزن سواد درست و حسابی نداشت. حتی نمیدانست اعداد را از چپ باید خواند یا از راست و جمع و تفریق صورتحساب سبزی …
آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست! پس برادر خوبم برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که دراین سیارهی رنج صبورترین انسانها باشی… سیدمرتضای آوینی. رحمتاللهعلیه – – – – – – و دیدم زیر دستخطی که این را نوشته بودی، تاریخ یک هفته قبل از شهادتت خورده. سید! از کجا خبرت رسید که تا …
