سی و دومین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران امروز با مصلا خداحافظی کرد تا سالِ بعد. امسال نمایشگاه را به سبب اینکه میخورد به ایام ماه مبارک و همزمانیش با ماه صیام، مردم شهرستانیِ مشتاق کتاب را دچار مشقت میکرد، چند روز زودتر شروعش کردند که یک روز مانده به رمضان تمامش کنند و بازدید کننده …
خیلی از کارهای مردمِ قدیم روی حساب و کتاب بوده. آنهم آنوقتیکه ابزارهای محاسباتی ِمدرنِ الان و الزام به مهندسیِ طراحی شهری و معماری نوین هنوز وارد معادلات روزمرهی مردم نشده بود و ما مردم مدرنِ امروزی فکر میکنیم که کار مردمان سدههای پیشین، که اکثر قریب به اتفاقشان از قضا درست و به قاعده …
فکرِ اینکه شهدای شهر یکجا جمع و یکجا دفن شوند مال پدرم بود. قبلش شهیدِ هر محلهای را میبردند توی گورستان همان محله و بین مردهها دفن میکردند و حجله و پرچم برایش میگذاشتند که از مُرده سوایش کنند. پدرم که اهل فکر و ذوق و دور را دیدن بود، یکروز رفت شهرداری و لابی! …
حالا که ابزارهای ارتباط آدمها با همدیگر نو و سریع و آسان شده، عدد نامههائی که قدیمتر آدمها به هم مینوشتند و فرستادن و رسیدن و پاسخ گرفتنشان ایبسا ماهها طول میکشید، به صفر رسیده است. اگرچه من از آن دست آدمهائی هستم که معتقدند «هر چیزی که به تولید و تکثیر انبوه برسد، نمکش …
یکی از لذتهای سفر اخیر دیدار مکرر و خیلی اتفاقی با یار مهربان و دانا و خوش بیانی بود که گوید سخن فراوان با آنکه بیزبان است! آنهم در یکی از غیرمحتملترین اوقاتِ سفر؛ در مسیر برگشتن از جلسه مدیران کاراوانها در نجف! ستاد عتبات در شهر نجف که لااقل دو نوبت در هر سفر …
عمو که شب عید و در ناممکنترین زمان مجبور شد یک سر بیاید خوی و سند فیش حجی را که برایش خریده بودیم را شخصا در محضر ثبت اسناد رسمی امضا کند، در ضمن اسناد و مدارکی که باید برای امضای اوراق همراهش میبود، هدیهی گرانبهائی برایم آورد؛ سجلیِ پدربزرگم مرحوم مش حسین آقای شرفخانلوی …
من واقعا نمیدانم سیل که گلستان و شیراز و چند نقطهی دیگرِ کشور را گرفت بخاطر زمینخواری حضرات و تبدیل مسیلها به سکونتگاه و ویلا و فلان بود یا نه بلائی بود ناغافل که بر سر مردم بارید. سواد و تخصص لازم را هم برای اظهار نظر در مورد لزوم سدسازی و یا اینکه چون …
دکتر بعد از اینکه گفت «کتت را دربیاور و آستین دست راستت را بالا بزن» پرسید «شغلت چیست؟» و پرسید که در گام اول معاینه بفهمد که آیا طرف مشکل تکلمی دارد یا نه. یعنی سوال از آن سوالهای بیخودی بود که برای اخذ منظور دیگری پرسیده میشوند! قرص جواب داد «نظامیام! اما تو در …
هر چیزی که انسان را از دانستن و فهمیدن در موردش منع کنند، ناخودآگاه جذاب میشود. شاید اگر آن ممنوعیت از اول نبود، کسی شوقی برای دانستن در موردش نداشت و هر بار بیتفاوت از کنارش رد میشد. کره شمالی، یکی از آن مناطق ممنوعهای است که دوست و دشمنش دوست دارند در موردش بدانند …
روزهای آخر سال است و هر قدر که از حجم کارِ شعبات دیگر سازمانها و ادارات کم میشود و دوستان همکار، اندک اندک فلنگ را میبندند و واحدشان با یک دهم ظرفیتِ اسمی و رسمی کار میکند و در حد اینکه درِ اتاقشان بسته نمانَد، میآیند و میروند، دوستانِ امور مالی حسابی سرشان شلوغ …