حیف از آفتابِ پر جانِ جمعهای که با داغ هجرتِ پدرِ مهربانِ امت سر از پشت کوه برآرد حیف از تلألوی دانههای برف زیر تابش مستقیم آفتاب سحریِ روز بعد از بارش حیف از زیبائی ذوب تدریجی بلورهای شتره بسته روی ناودانها نبود که با روز مصیبت رحلت رسول بیامیزد؟ حیف از این روزهای زیبا …
وقتی در نصف روز شهرِ برف ندیده تا بیست و یکم دی ماه، به یک باره سفید پوش از برف شود و دانههای متراکم لباس سپید زمستان، از قوزک پایت بالاتر آید و تو در تراکم روبیدن برف و ترافیک تماسهای همآهنگی ماشین آلات و نمکپاشی و بازگشائی معابر، قدم راست کنی سمت برف دست …
کمرِ سکوتِ سنگین و زارآلودِ این روزها هنوز از گردهی سنگین نگاهت راست نشده! تو که رفتی باد بوی تو را نبرد. یاد تو را نبرد. رد سنگین نگاهت را نبرد…
سخت است ببینی کسی که از او فهم قرآن آموختهای و یادت داده قرآن را به چه قرائتی و از چه زاویهای باید دید و شنید و فهمید و لذت دیدن و مؤانست و شنیدن و درک پارهای از آیات را به قدر ظرفی که در زیر باران بیانقطاعش گرفتهای به تو هدیه داده، در …
پیرمرد، دقیقا! گوشهی بیمارستان و دقیقتر، گوشهی اتاق سوم از سمتِ راستِ بخشِ داخلیِ مردانِ بیمارستانِ شهید مدنی، در هیبتی کم جان و با صدائی که انگار از ته چاه بیرون میآمد، در جواب حال و احوالپرسی الکی من که رفته بودم به عیادت مریض دیگری، در آمد که شکر خدا! من هیچ چیزم نیست …
در جواب عرض گلههای به جا و بیجای من، فقط این را داشت بگوید که؛ چارهای نیست! تحملش کن. چهلش را رد کرده. سخت بشود خُلق و خویش را عوض کرد. آدم چهلش را که رد کند، اخلاقش، چه خوب و چه بد، ملکهاش میشوند و تغییرش سخت است و چارهاش تحمل است و تاب …
یلدا یعنی شب بلند یعنی درازی شب یعنی درازترین شبِ دیجور این بلندای شب و دوری سحر جشن گرفتن و به چله نشستن دارد؟
تو مدام مِی با دیگران خوردی و با من سر گران داری! من مدام دل با دیگران دادم و چشم به عطای تو داشتهام! قبول که شرط سر بازی، باختن سر و دست و دل است و ندیدن غیر از تو اما صنما! این نه رسم دلدادن و دل بردن است… قبول کن شنیدن حدیث …
وقتی با چشمهای کاسهی خون از زور بیخوابی دیشب و خستگیِ شب تا سحر نمک پاشیدن به کوچه و خیابان آمد که رخصتِ رفتن بخواهد و شنید که نمرهاش از بیست، بیست و دو است و روسفیدمان کرده بین همکارانِ رقیب، رد باریکی از نم اشک سُرید روی گونهی یخ زدهاش. کارگر بیتوقعِ زحمت کشی …
میگفت: هر بار که برف میبارد خاصه اگر شب باشد و سرخی آسمان بیفتد روی دانه دانهی برفی که از ناکجای آسمان فرو میریزند روی زمین و مسیر بارش از منتهی الیه آسمان تا ثانیهی فرو افتادن برف دانهها قابل تعقیب باشند دانههای برف را میپایم که در منحنی غیر منتظمی با هزار ناز و …
