همسایه بودن با چنارهای تناوری که همسن و سال خودتاند و هر سال بهار و تابستان کوچه را خنک میکنند و سایهی بیمنتی ساختهاند برای بچههائی که بعدازظهرهای داغ تابستان زیرش جمع شوند و تا غروب شلنگ تخته بیاندازند و هر بار که میپیچی داخل گذر ذوق کنی از شانه به شانه تنیده شدن شاخهها …
تو را به جان رنگهای زندهای که با آن نقشِ خزان در تابلوی سحرانگیز پائیز میکشی تو را به حرمت برگ درختان سبز که سرخ و زرد و نارنجی شدهاند تو را به زیبائی فصل پوستاندازی زمین و زمان و روزهای کوتاه به هلهلهی دم غروب کلاغهای روی چنار به تقدس معجزهی چرخش فصلهایت که …
ملتِ بیکار انگار جز از سرک کشیدن در احوال شخصّیهی افراد و سر از کار دیگران در آوردن کار دیگری را مفید نمیدانند. نمیدانم که به ما این مأموریت خطیر و بینظیر و حساس را داده که مکلف باشیم به ارائهی مشاورههائی که طرف مشورتمان نه خوش دارد پای حرفمان بنشیند و نه قصدی برای …
آذریهای پائیز دوست در صبحی پائیزی وقتی قدم روی خزان باران خورده از بارش شبانه میگذراند روز را در آرامترین تقویم شروع میکنند و انگار هیچ عیب و علتی در کار کسی نیست و تو آرام و پدرام تا ظهر تا شب حتی تا نیمه شب آسودهای که سپور پیرسال کوچهی اعیان نشینها یک امروز …
گفت: اینکه یک چله با جیب خالی و دور از موبایل و حتی بی آنکه ساعت به مچت باشد و خبر از ساعت و روز و ماه و سال داشتهباشی و هی نگران دیر شدن و زود حاضر شدن و قرار و مقررات باشی و غم نان یادت برود و دغدغهی بالا و پائین شدن …
از حج که برگردی وقتی دلتنگی دوری از وطن و دیدار دوستان صمیمیای که بودنشان جزئی از ضروریات است، مرتفع بشود وقتی شهری که دوستش داری را ببینی که لباس عوض کرده و زرد جامه به تن کرده و پائیزی شده و وست داشتنیتر وقتی کمکم یادت بیاید کجای معادلهی زندگی بودی و از کجا …
به لطف دوستان همشهری که مدیر ثابت یکی از هتلها همجوارند و قبلن چند نوبت مزاحمشان شدهایم و بازدید مفصلی! از انبار تحت اختیارشان داشتیم و هر نوبت دلی از عزا درآوردیم، دیشب به مناسبت یادبود شبهای آخر حج۹۱، میهمان رستوران “البَیک”شدیم. غذای ویژهی رستورانهای زنجیرهای البیک که برند معروفی در عربستان است، مرغ سوخاری …
دوستی که در کار تعمیر و شارژ و سرویس چاپگر است پریروز پای تلفن سفارش داد که اگر گذرت افتاد و به چشمت خورد سیدی فرمتر فلان مارک را برایم بگیر و این یعنی حتی در مکه و سفر قبله هم میشود دنبال دلبستگیها و علائق و تخصصت باشی. غرض، سیستم غیر قابل شرب لولهکشی …
این روزها کارمان شده این که کار کنیم و بسازیم و ببافیم و سر هم کنیم و شب و روز را یکی کنیم و جد و جهد کنیم که کار ماندگار کنیم که فردا روز به خاطرهاش به یاد روزهائی که با جد و جهد و تلاش شب کردیمشان دل خوش کنیم… این همه فقط …
حالا تو هی بگو اگر ماندهبود خانه و استراحت میکرد و اگر حجامت کردهبود و اگر استرس نداشت و اگر فلان و اگر بهمان… عمرش به دنیا بود! یا آن یکی بگوید حیف نبود جوان به این رعنائی؟ و یا لبِ حسرت بگزند از بیوفائی دنیا و زانوی غم بغل بگیرند و سرِ تأسف بتکانند …