روز دوم یا سوم انتشار آگهی بود که یکی از بچههای بالا زنگ زد و بعد از حال و احوال کردنهای معمول، مستقیم رفت سراغ اصلِ این مطلب که «چرا برای اجاره محل دکه حجاری، آگهی دادهاید؟» وا رفتم. باید برای کاری که باید انجام میشد، دلیل میآوردم. معلوم بود که مسلم رفته و کسی …
در گوشهای از سالن پذیرش سازمان، جلوی چشم ارباب رجوع، سنگ گرانیتی مرغوبی گذاشته بودند در ابعاد ۱ در ۱.۵ متر که سوره حمد به خط زیبای شکسته نستعلیق رویش حجاری و با رنگ طلائیِ چشمنوازی رنگآمیزی شده بود و از وقتی من یادم هست، این سنگ آن گوشه بود و بود و بود؛ از …
دستور مقام قضائی به دستگاهها ابلاغ شد و ظاهر امر این بود که کار تمام شده و به عقل ما، همه مجاری و منافذ بسته شده و جابر عملا هیچ امکانی برای فعالیت ندارد. خیال باطلی که به هفته نکشید نقش بر آب شد. آنروزها با روحانی سادهدلی قرارداد همکاری بسته بودیم که بر فرآیند …
قبرستان و ملحقاتش جزء چیزهائی هستند که آدم به خودی خود دوست ندارد هیچ مواجههای باهاشان داشته باشد و صبحِ کلهی سحر از خانه بیرون آمدنی با آنها مواجه شود. قضاوتی در مورد بد و خوب بودنِ این ناخوشایندی ندارم اما اینرا باید در نظر داشت که اگر نحوستی در رخ به رخ شدنِ مدام …
از روزیکه آمدهام سازمان، برنامهام این است که یکی دو ساعتِ اولِ وقت اداری را در سالن پذیرش باشم. عمدهی مراجعات و آمد و شدها هم که مال کسانیست که داغ عزیزی دیدهاند و با آن حال آمدهاند برای تکمیل فرمها و انجام کارهای اداری و پرداخت هزینهها، تا همان ۱۰، ۱۱ صبح تمام میشوند …
یکی دو هفته از آمدنم به سازمان گذشته بود و کمکم داشت سیل پیامهای تبریک به مناسبت انتصاب به جا و شایستهی اینجانب به سمت مدیرعاملی سازمان فرو مینشست که موجی از تماسها و سفارشها مبنی بر اینکه «هوای جابر ما را داشته باش!» از اطراف و اکناف بلند شد. و جالبش اینکه جابر، جابرِ …
برای گرفتن تصمیم در موضوعی، هم باید از تجربههای قبلی و راهی که طی شده تا رسیدهایم به اینجا، هم باید استفاده کرد و هم باید استفاده نکرد! باید از تجربهها استفاده کرد چون تجربه را تجربه کردن و آزموده را آزمودن خطاست. و باید استفاده نکرد، چون اگر تجربه، محصول قابل دفاعی داشت، کار …
یکی دو هفته بعد از مراجعت از سفر اربعین بود که شهردار حکمم را امضا کرد. در این دو هفته نه من سراغی از نوشته شدن و نشدن حکم گرفته بودم و نه او با آنهمه مشغله و مراجعات یادش مانده بود قرارست چنین حکمی بنویسد. حالا کدام شیرِ پاک خوردهای خاطر نشان کرد یا …
زیارت اربعین سال ۹۵، سفر خاصی بود. خارج از موضوع است اگر بخواهم از لطف ویژه امام شهید که آنسال ما را به آن نواخت و جای خوب و غذای مطلوب و حمام آب گرمِ بدون صف و نوبت قسمتمان کرد و اهلش میدانند اینها که شمردم در محشر کبرای اربعین چه ویژگیهائی محسوب میشوند …
چندماهیست که سر قول و قراری که باهم داریم، عصرها بعد از کار یکسر میروم قطعه شهدا و زیارتی و ارادتی و غر زدنی و درددلی و همگی البته ظرف سی چهل ثانیه و سرپا و از پشت شیشههای عینک دودیِ ضدآفتابِ بُرندهی تموز و راهم را میکشم و برمیگردم خانه. مختصر و سرپائیش هم …
