حساب خیلی چیزها را خیلی وقت است، ندارم. حسابِ دفعاتی که رفتهام به پابوس. تعداد ختمهای قرآنی که کردهام. اصلا حساب نفسهائی که کشیدهام و حساب ثانیههائی که سپری کردهام و عددِ ضربانهائی که قلبم تا الان زده و حساب خیلی خیلی چیزهای دیگر را. اما حسابِ رحمت خدا را چرا. نه که داشته باشمش …
عراقیها مسلمانان ساده دلی هستند. ساده دلی و ساده فهمیِ دین، خیلی جاها گره از کار آدم میگشاید. اصلا اساس دینِ خدا هم بر سادگی و سهل گیری است. بین پرانتز و مثالاً عرض میکنم که نمونه این ادعا داستان گاو بنی اسرائیل است و اگر بنی اسرائیل همان اولِ کار که وحی رسید برای …
تدریج! یکی از بلاهای ما تدریج است، یعنی بهتدریج دچار یک حالتی میشویم [اما] نمیفهمیم، پیری خودمان را نمیفهمیم؛ تدریجی است. کسی را که شما بیست سال است، بیستوپنج سال است ندیدهاید، حالا میبینید، پیری او را میفهمید، اما پیری خودتان را که تدریجی است و پیری آن دوست همراهتان را که دائم با هم …
بهارهای آمده بعد از تو سی و پنج تائی شد. و من ماندهام با گوشهی دلی تنگ و با چشمهائی یتیمِ ندیدنت و آغوشی یتیمِ نفشردنِ تنت در تنم. -تا تنت بشود وطنم!- قبلتر، بچهتر که بودم، فکر میکردم که رفتهای و نیستی و دلم بیشتر بهانهی نبودنت میکرد اما این روزها از رد عمیقت …
هنوز که هنوز است، کابوس قیلولههای ظهرگاهیِ تعطیلاتِ عید، تمام شدن روزهای تعطیلی و ماندن تکلیفهای پیک نوروزی است. دیرکردن جاماندن عقب ماندن از همان کودکی و نوجوانی و تا حتا حالا، ترسِ بزرگ و نهادینه شدهی همنسلهای من است… . بقول قیصر: “حرفهای ما هنوز ناتمام تا نگاه میکنی وقت رفتن است! باز هم …
به عتاب فرمود: گیریم هزاری هم ارتکاب به فلان گناه و رفتن سراغ فلان معصیت را – به رغم همهی معاصی و گناهانی که هر روز دانسته و ندانسته مرتکبی- برای خودت خط قرمز کرده باشی. گیریم هزاری هم تا حالا موفق به رعایت آن شدهای و تا لبه رفتهای و پایت شکر خدا نلغزیده. …
ما نسل سومیهای انقلاب بودیم. نسلی که خردسالیش را با امام و سالهای اول انقلاب سپری کرد و جنگ را با نگاه کودکانه دید و رفتن امام را هم. امام برای ما عبارت بود از پیرمردی نورانی که همیشهی خدا در جماران بود. که وقت حرف زدن، آرام و متین چشم به زمین میدوخت. که …
سید اولاد پیغمبر بود و میگفت سابق بر این، از آن مذهبیهای سفت و سختی بوده که هیچ رقم از عقائدش کوتاه نمیآمده… . از نسل آن دههی شصتیهای متعصب که حاضر بودند سر اعتقادشان سه ساعت تمام سر پا بایستند و بحث کنند و تا پرچم سفید طرف مقابلشان به نشانهی تسلیم بالا نرود، …
گفت چند سالِ اول جنگ، هنوز از کرختی حملهی همه جانبهای که شده بود در نیامده بودیم که عقلمان برسد عملیاتها و جلسات فرماندهان را ضبط کنیم. و گفت این ثبت نکردنِ وقایع و اتفاقاتِ غیرقابل تکرار در جنگ، در بین تُرکها که کمروتر و مأخوذ به حیاترند و از دوربین و اسباب تبلیغاتی دورتر، …
هر بار که زیارت امام شهید قسمتم میشود، اول تا آخر سفر را و همهی جزء به جزءِ حرکتها و نشستنها و رفتنها و همهی همه اجزای سفر را به نیابت از شهیدمان میگیرم و در همهی ثانیه به ثانیهی سفر، دلم بغض دارد که دنیا آن قدر به او وفا نداشت که لااقل یکبار …