آن سالها تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته بودم. معلم کلاس دوم ابتدائیمان که خدایش بیامرزد، تکلیف داده بود که روزنامه و مجله بخوانیم. و دورِ کلمههای خاصی مانند “برای” “ایران” و… خط بکشیم و مگر روزنامه و مجله مثل الان بود که فراوان باشد؟ باید روزنامه میخریدیم و کسی هم نبود که برایم روزنامه …
سیلی سپاه در دل تاریکی شب، روی سیاهِ عملههای تکفیری را به جهنم جاویدان خشم و عذاب الاهی برگرداند و آنها را جهنمی کرد؛ دستشان درد نکند و الاهی از سیدالشهداء عوض بگیریند که میگیرند انشاءالله. غیرت پاسدارهای خمینی، توقع ما را بالا برده. ما منتظر سیلیهای سختِ بعدیای هستیم که خواهید نواخت… .
نگاه منِ عوام میگوید که روزگار اقتصادی مردم بهتر از ده بیست سی سال قبل است. هم گذران اقتصادیشان و هم اراداتشان به اهل بیت علیهم السلام. نمونهی عیانش هم خیراتی که در ایام منسوب به حضرات ائمهی کرام بین فقیر و غنی مردم پخش میشود. اینهمه خیر و احسان و غذای نذری، به رغم …
تا روز ششم محرم نه او آمد هیئت و نه کسی از ما سراغش را گرفت. از مجلس شب هفتم که زدیم بیرون انگار همهمان دچار یک سوال شده بودیم که؛ محمدصادق کجا گم و گور شده؟ هیئت نمیآید چرا؟ و محمدصادق یکی از جمعِ شش هفت نفرهی ماست که سالها سابقهی سیر …
نمیدانم یادداشت امروزم بیشتر به هیئت و رفاقت هیئتی مربوط است یا برکات حج خانه خدا. قبلتر، در شرح ماجراهای شیرین حج ۹۶ گفته بودم که زائری داشتیم به اسم فاطمه خانم. اولین زائری که اسم نوشت و سر لیست کاروان ۸۵ نفرهمان بود. پیرزنی که تک و تنها ثبت نام کرده بود بیاید حج …
امسال هشتمین سالی بود که رزقِ سیلِ اشکهائی که یک سال برای باریدنشان صبر و دعا میکنیم، داخل چهاردیواریهای فراخ خانهی حاج محمد پیشداد بود. مردی سن و سال دار و حسینچی. که سالی یکبار و در اشکآلودترین روز ممکن، گریهکنهای شهر را جمع میکند خانهاش برای استماع روضهی قتلگاه و غارت و تنور… و …
شب عاشورا، شهادتنامهی عشاق امضاء میشود. این را از شعری یاد گرفتهایم که سالهای سال، از قدیم و از خیلی قبلتر از اینکه من و مثل منها پا به دنیا بگذاریک و انیس مجالس عزای امام شهید بشویم، نوحهی سوزناکِ هیئتها بوده و هست و خواهد بود؛ امشب شهادت نامه عشاق امضاء میشود فردا ز …
امروز تاسوعا بود، روز ابالفضل. نوحهی امروز مال ابالفضل است و حماسهای که آفریده. طرف صبح، به رغم خستگی دیشب، بُن کن کردیم برویم هیئت. و مگر میشود خستگی دلیل نرفتن و جا ماندن باشد؟ آدم یک سال منتظر است تاسوعا بیاید و روضهی مکشوف بشنود. و نوحهی عُریانِ تاسوعا را مگر میشود روز دیگری …
به میمنت و مبارکی، دیشب دعوت بودیم ولیمهی عروسیِ یکی از آشنایان که تازگی قوم و خویش هم شدهایم. قضا را سرمیزی نشسته بودم که از پیر و جوانِ عوامل حج و زیارت دور تا دور نشسته بودند و بیشترشان مو سپید کردهی کاروان داری و حملهداری و امور رتق و فتق زیارت اعتاب مقدسه …
بچهتر که بودم، حرف عشق و عاشقی که وسط میآمد، عشاق را با مو و زلف پریشان و قدِّ خمیده و در کنج خرابات تصویر میکردم که از عالم و آدم دورند و ربطی به زندگی و اجتماع مردم و مراودات روزانهی آدمها باهم ندارند. در همان ایام طفولیت، یکی دو تا شان را هم …
