شیعه‌گی

مــــرد

از تعبیر ِ “روز ِ مرد” برای سیزده رجب و بزرگ‌داشت مقام و منزلت “پدر” خوشم نمی‌آید. چه آن‌که روز میلاد زهرای اطهر سلام‌الله‌علیها را هم نه “روز زن” که “روز مادر” نامیده‌اند. علی‌هذا از پیام‌های انبوهی که ته‌ش “روز مرد” را گرامی داشته‌اند نیز خوش‌حال نمی‌شوم. اما تلفنی که حجت کرد و گفت در …

زبیر مِنّا اهل البیت بود!

زبیر کسی بود در حد و اندازه‌های سلمان. کسی که مفتخر شد به عنوانِ سیف‌الاسلام و شمشیرش بارها و بارها اندوه از چهره‌ی منور رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) زدود. کسی که در فتنه‌ی غصب ولایت حامی علی بود و از متحصنین مقابل خانه‌ی فاطمه (سلام‌الله‌علیها). زبیر با این‌همه یدِ بیضاء روزی شکست که به ریسمانِ شیطنت …

رقصی چُنین میانه‌ی میدانم آرزوست!

پنداری شعرهائی که سال به سال یادشان نمی‌افتد و افتاده بودند در گوشه‌ی تاریک ذهنش و به کارش نمی‌آمدند، یک‌هو تراوید و تراوید تا برسد به این مصرع از غزلِ دل‌فریبِ خواجه که؛ “یک دست جامِ باده و یک دست زلفِ یار” که بخواند و اوج بگیرد و در کمالِ سماعِ مستی، اشکش سیل شود …

یا من اذا سئلهُ عبدٌ اعطاهُ

یادم نمی‌رود اضطراری که داشتم و آرامشی که دادی را. شبِ رغائبِ پارسال و رحمتِ واسعه‌ای که وسعتش مرا در بر خود گرفت و آویزانِ ریسمانِ اجابتی شدم که از سر بنده‌نوازی به سویم دراز کرده بودی. ام‌سال اما نه حاجتِ سال پارینه را دارم و نه اضطرار ِ آن روزها را. اما بنده‌ای که …

حی علی الفلاح…

رویِ رودِ روانِ رجب که راه افتاده در روزهای بهشتیِ اردی‌بهشت قایقی هست که می‌شود سوارش شد و تا شعبان و تا فصل میهمانی خدا رفت… رودِ روان چشم به راه کسی نمی ماند! دورِ فلک درنگ ندارد و خورشیدِ مِی ز مشرقِ ساغر طلوع کرده برخیز و عزمِ جزم به کارِ ثواب کن… + …

صدقه‌ى کتاب

«اگر کتاب‌خوانى فرهنگ رایج شد و در بین مردم ما جا بیفتد، آن‌وقت کسانى پیدا مى‌شوند که «صدقه‌ى کتاب» درست می‌کنند. شما ببینید چقدر روضه‌خوانى مى‌شود! چقدر احسان مى‌شود! چقدر به ایتام کمک مى‌شود! چقدر پول و جنس و پارچه و اینها داده مى‌شود! آیا به همین نسبت، کتاب هم داده می‌شود؟ به همین نسبت …

ناگه‌آن پرده برانداخته‌ای، یعنی چه؟!

سهمِ ما از قدر تو محبتی‌ست که از مژه‌هامان می‌تراود وقتی نام تو بیاید. ما را کجا به حریمِ سترِ عفافِ ملکوت راه هست؟ ما کجا راز از سرِّ مستور هستی گشودن دانیم؟ ما کِی به درک لِیله‌ی قدر تو و قدر گران‌سنگ تو دست توانیم برد؟ هم‌این که با آن‌همه جلال و جبروت – …

انا اعطیناک الکوثر

گروهِ ده بیست نفره‌ی خانم‌های جوان، با حرکتی منظم بین زنجیره‌ی انسانیِ مردانشان که حائل حلقه‌شان بودند و در هیئتی یک‌شکل، با حجابِ کاملِ لبنانی که آرام و هم‌صدا با دست‌هائی به حالت قنوت، در سعیِ بینِ صفا و مروه دعای فرج را زمزمه می‌کردند، ابهتی به مسعی داده بودند که نگو. لهجه‌ی شیرینِ لبنانی …

و العاقبه للمتّقین

نشستن بر سفره‌‌ى رنگین متاع دنیا، از بزرگترین آفتها است. آلوده شدن به صله و احسانِ صاحبان زر و زور و نمک‌‌گیر شدن در برابر طاغوت‌هاى شهوت و قدرت، خطرناک‌‌ترین عامل جدائى از مردم و از دست دادن اعتماد و صمیمیت آنها است. منیّت و قدرت‌‌طلبى که سست‌‌عنصران را به گرایش به سوى قطب‌هاى قدرت …

از دامن زن، مرد به معراج رود…

صبح اولی که میهمان بقیع شدم، یادم بود سفارشِ رفیقِ سیدمان را که سپرده بود تهِ زیارتم جای او را جلوی قبر ام‌البنین خالی کنم. بامدادی خنک در مدینه‌ی مردادیِ پنجاه درجه و زیارتی بین بدرقه‌ی سحر و حلول بامداد و دیدارِ آن چهار معصومِ خفته در آوار ِ کینه‌ی سلفی‌ها و بغضی که از …