اهلش که با تو سر و سرّی دارند و خبر از سرا پردهی غیب، میگویند: همهی گزینهها روی میز است! حتی گزینهی آمدنت…
زائران ترک با نشانهای سرخ روی کیف و گردن آویز و اتوبوسهایشان است را میتوان شاخصترین حاجیان امسال نامید. حجاج کشور پرجمعیت ترکیه به مدد رابطهی خوبی که دولت اردوغان با سعودیها دارد و سهمیهی پر و پیمانی که میگیرد و عدم محدودیتی که برای تجمعات و سخنرانیها در داخل حرم نبوی و مسجدالحرام دارند …
مکه باشی جمعه باشد شبش تا حوالی سحر حرم باشی منتظر نباشی؟ منتظر معجزهی دیر کرده نمانی؟ اصلن مگر میشود باشی و چشم خوابآلودهات هی نچرخد حوالی مستجار و حجرالاسود و هی نگردی دنبال چهرهی دلربا و هی گوشت منتظر نسیم طربناک آن یار سفر بردهی آشنای دور نباشد و هی دل ناگران نباشی که …
خودت که دیدی عرفاتِ من و وقوفم در آن صحرای داغ و پر لهیب به در به در و سو به و سو و چادر به چادر دنبال چهرهی دلربا گشتن گذشت و قرص کامل خورشید، وقتی روی بام مکه در غربیترین افق فرو میریخت دل من با او هُرّی پائین ریخت که یار نادیده …
دیگر هر جای دنیا که باشی امروز باید برگردی به حرم، فرزند مکه! نمیدانم در جحفه اِحرام بستی یا یَلَملَم و یا اینکه بعد زیارت پیامبر و اجداد طاهرینت در مدینه از میقات شجره از هر کجا که مُحرِم شدهباشی و دیروز هر کجای این دنیا که بودی امروز آمدهای حرم و باید داخل یکی …
جمعه باشد ندبه باشد مکه باشیم تو نباشی؟ حیف نیست ما را تا اینجا کشاندهای و رخ نمینمایانی؟ حیف نیست تا اینجا، تا لبِ آبِ حیات ما را بیاوری و تشنه برمان گردانی؟ حیف نیست یابنَ احمد؟
مکه شهری در دل سنگهای خارا و کوههای سر به فلک کشیده، میان درههای کمآب و جوّی گرم و خشک، هنوز بعد اینهمه سال و بعد اینهمه ساخت و ساز و برج سازی و علم کردن ابراج البیت و تغییر نقشهی اقلیمی و جغرافیائی، توانسته هنوز همانقدر بکر و ابتدائی و غیر مدرن بماند! اینهمه …
جادوی گیسوی تو سلسلهی موی تو قصهی ابروی تو هزار و یک شب است که به درازا کشیده و حکایت هجران تو، شهرهی شهر شده ماهِ من! از رخ نقاب بر افکن و ماه سیمین عذار از پس سلسلهی طرهی گیسو عیان کن بگذار در این چند شب باقی هلال ماه رویت بَدر بتابد و …
اوضاع بیسامان جهان بیقاعدهتر از هر زمان منتظر دست مهربان و گره گشائیست که بیاید و گره از کار دنیا بگشاید گرهی چنان سفت که به دندان نمیآید و چنان کور که جز به معجزه گشوده نمیشود! در آن روزِ نوروز مرد موعود ما در وقتی درست در ثانیهی پایان جهان رخ خواهد نمود و …
ما کجای داستان تو ایستادهایم؟ نقش ما در قصهی تو چیست؟ از کجا وارد صحنهمان میکنی؟ اصلن در کتاب قطور داستان تو جائی برای مثل من و مائی هست؟ کاری برای مثل من و مائی کنار گذاشتهای؟ دلممان را خوش بکنیم که روزی امری از ناحیه تو فرو برسد و کاری از دستگاه تو به …