مردِ موعود

سر رسید

امسال هیچ کدام از سر رسیدهائی که برایم آمد را برای خودم برنداشتم. خواستم امسالم سر رسید نداشته باشد. خسته شده ام از این که، سال به سر برسد و سررسیدهایم به صفحه ی بیست و نهم اسفند… اما انتظار به سر نرسد! بقول شاعر؛ ایام هجر به سر گشت و زنده ایم هنوز ما …

همت مضاعف برای آن کار مضاعف

یا محول الاحوال، تو که قادر متعال ِ مطلقی، در ما همتی مضاعف و انگیزه ای دو صد چندان جاری کن تا امسال مان تمام نشده، دیدار ِ یار ِ سفر برده، روزی چشم های منتظرمان شود و از قاب تلویزیون ِ سال تحویل هزار و سیصد و نود، به جای حضرت نائب، خود آفتاب …

فصل دل تکانی

حالا هی بگو فصل خانه تکانی هاست و شماها هم تکانی به خودتان و خانه ی دلتان بدهید. دلمان را که بتکانیم، زخم های کهنه اش سر باز می کنند! آنوقت می آئی روی زخم ها مرهمی چیزی بگذاری؟ جواب شراره های آتشین دلمان را می دهی؟ اصلن! اینکه اینجا دارد برای خودش بی خود …

و مُنِعَتِ السَّماء

حالا مثلا اگر ببارانی آسمان به زمین می آید؟ اصلن! نبار و نیا و نباران. بگذار در برگ های آخر تقویم امسالمان بنویسیم: حوالی سالهای جوانی مان، هشتاد و هشتی بود که زمین دلگیر شده بود و آسمان سخت … خیالت تخت. حتی آخرش می نویسیم : و حال همه ی ما خوب بود!

در منظومه ی پیرسال شمسی ستاره ای هست که زمینیان هر صبح برای طلوعش دعا می کنند … در خارستان بلازده ی زمین تک گلی هست که تا نیاید بهار نمی آید … در آسمان ابرناک دل ما خورشیدی هست که نورش و حضورش در پشت ابرهای جدائی جا مانده است …

لَیتَ شِعری اینَ استقرّتُ بک النوی

آقا جان! می دانم قدم رنجه می کنید تا اینجا که ببینید، چیز تازه ای نوشته ام یا نه؟ می دانم اگر من هم یادم نباشد، شما محال ِ ممکن است ما را از قلم بیندازید. گیرم آنقدر سرتان شلوغ باشد که فرصت خیلی چیزهای دیگر را نکنید – گرچه می دانم شما فرصت انجام …

رمضان شروع شده است …

رمضان! شروع شده است. ماه خدا ماه تسبیح نفس ها و عبادت خواب ها. ماه ِ ساعت جدید ِ کار!!ها. فرمایش فرموده اند که از ۹ تا ۲ عصر برویم سرکار. ولی کسی نفرمود؛ کِی ها می آئی سراغمان. کِی ها منتظر آمدنت باشیم. کِی ها به مان سر می زنی و اصلن به مان …

ننگمان باد به این گونه طرفداری ها

آیه ای ! نیستی اما به لب قاری ها ! پادشاهی ! نه از آن دست که درباری ها ندبه ای ! منقبتی ! نقطه امیدی ! ذکری … نرخت این است به فرموده ی بازاری ها به ظهور تو به هر رنگ که آری گفتیم غیبتت (نه) زده توی دهن (آری) ها عاقبت مذهب …

حال همه‌ی ما خوب است… اما…

سلام! حال همه‌ی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما …