پولیتیک‌

به کجا چنین شتابان؟!

حضرات روسای محترم و قدرت‌مند قوا در معرکه‌ای که راه انداخته‌اید و هر کدام ساز خود می‌زنید و حیا را خورده‌اید و آبرو را قی کرده‌اید و فارغ از هزار و یک درد و مشکل و گره مردمی که ولیِّ نعمت مقام شمایند و خلعت ریاست را به قامت جنابتان دوخته‌اند، مچ در مچِ هم، …

استوار برعهدی که بستیم!

بر روی بال ملائک با گام‌های مصمم و استوار با ایمان به راهی که میراث بزرگ پدران‌مان است با قلبی آکنده از عشق به سه رنگ مقدس پرچم و لفظ جلاله‌ی نقش بسته بر قلب آن و آن بیست و دو الله اکبر حاشیه‌ی سرخ و سبزش با صلابت و غیرت و همیت با قصد …

من انقلابی‌ام! نه دیپلمات…

من دیپلمات نیستم. من انقلابی‌ام. و حرف را صریح و صادقانه می‌گویم؛ شما (آمریکائی‌ها) اسلحه را مقابل ایران می‌گیرید و می‌خواهید مذاکره کنید! ملت ایران مقابل این چیزها مرعوب نخواهد شد! – – – – حضرت آقا. دیدار فرماندهان نیروی هوائی +. ۱۹/۱۱/۹۱

وحدت. وحدت! فوری. فوری!

معروض است که از ام‌روز تا انتخابات که به عیارِ تقریب، ۴ ماه یا چند روز کم‌تر و بیش‌تر مانده، حضرات در جلسات محفلی، گرمِ رفعِ اختلافات و جُستنِ نقاط مشترک و زدودنِ کینه‌های زنگ زده از زنگار دل‌اند که از انتخاب‌های قبلی و شکست و پیروزی‌های سابق، به جا مانده. رفع سوء اثر کینه‌ها …

برگشتیم!

فقره‌ی تحریم‌های فلج کننده، دامنِ دامنه‌ و هاست ما راه هم گرفت و به سبب مشکل نقل و انتقال پولِ خارجکی، به جهت تمدید اشتراک فضا و نام در فضای مجازی، باعث از کار افتادن www.sarir209.com به مدت سه شبانه روز شد. با سپاس از جناب زاهدِ عزیز که زحمت تمدید اشتراک دامنه و فضا …

بازیِ دو سر باخت!

در فقره‌ی معرکه‌ی دی‌روز مجلس که کل‌هم اجمعینِ وقتِ عصاره‌گانِ! ملت و حضرات دولت را گرفت و شد آن‌چه نباید می‌شد، معروض است که حضرتِ آقا چند وقت قبل هشدار فرموده بودند که هرکس از امروز تا روز انتخابات در طبل تفرقه بکوبد، خائن است و من نمی‌دانم با این بلای همه‌گیر جنگ اقتصادی و …

کشکول

حیف این شعارهای خوب و شعرهای جذاب و تک‌مصرع‌های موزون و نوستالوژیک نیست که وقت هر انتخابات، دست می‌بریم در کشکول پر و پیمانش و مفت و مسلم چند مشت از ناب و نایاب‌هایش را درهم بیرون می‌کشیم و خرجِ نازِ ابرویِ غمزه‌دار فلان داوطلبِ مشتاقِ خدمت می‌کنیمش؟ این شعرهای خوب و استعاره‌های بی‌بدیل و …

و منهم من ینتظر…

سرش را از ته تراشیده بود. از زیر عمامه‌ی به دقت بسته شده‌اش ولی تک و توک موهای جو گندمی‌اش معلوم می‌کرد صاحب این موها، نزدیک چهل را دارد و موهایش هنوز هم مجعد و فرفری‌اند. گفتم؛ شیخنا! خیر است… حلق کرده‌ای به سلامتی! عازم حجی؟ گفت: خیر که هست. حج ولی مال روزهای مشخصی …

غرور سه رنگ

پرسیدم: تو هم عین من، وقتی اهتراز پرچم‌مان را می‌بینی و بادی را که می‌وزد در زیر و برش و رقص می‌اندازد در جان غرور سه رنگ و خوش رنگ‌مان، خوش خوشانت می‌شود و محو تماشا و غرور و ابهت می‌شوی؟ خیره به پرچم سترگِ افراشته در مقابل گنبد نقره‌ای مرقد امام، گفت: آره. ولی …

حُسن ختام

برای من که در به در دنبال نشانه‌ام، حُسن ختامِ کار نیمه تمامی که از سال فتنه آغاز شده بود و به روز سیزدهم رجبِ ام‌سال، همتِ اتمامش روزی‌ام شد، هیچ پایانی خوش‌تر از نهم دی نمی‌توانست باشد. باشد که همه روز و همه سال و همه جا از بلا و ابتلا به سلامت عبورمان …