چون آدم و حوا به هم رسیدند و توبه ی ایشان قبول افتاد ،روزی آدم به کاری رفت. و ابلیس بیامد و بچه ی خود را ـ خناس نام ـ پیش حوا آورد و گفت :« مرا کار مهمی پیش آمده است.بچه ی مرا نگاه دار تا باز پس آیم.» حوا قبول کرد.ا بلیس برفت. …

جوان آلمانی در نامه خود خطاب به امام می‌آورد: «آقای خمینی عزیز، نمی‌خواهم با تقاضای خود مزاحم شما بشوم، اما تا دیروز مشکلی داشتم (که می‌‌خواهم با مساعدت شما حل کنم). امیدوارم با محبتی که دارید کمکم کنید. نامزدم به زودی هدیه سالروز تولدش را دریافت خواهد کرد؛ هدیه‌ای که از قلب من تقدیم می‌شود. …

ظریفی از ملک عجم به جهان دیگر شتافت. شب نخست، نکیر و منکر بر وی نازل شدند و در اصول و فروع از او سائل. کار مباحثه بالا گرفت تا دعوی نزد حق تعالی بردند. ندا آمد که: حالْ چیست؟ گفتند: دعوی فردوس دارد و بر بندگی وی یک دلیلْ بس باشد و ندارد. فرمود: …

چرا تمام نمی شوند این روزهای سرد و بی روح چرا اینهمه دوری می گزینی ،یارا… انگار اصلا قرار نیست سوت پایان وقت اضافه این روزها و سالها زده شود … به حساب نا تراز من،دو سالی می گذرد از آغاز دقیقه نود بازی دو سر باخت من و دنیا. سالهاست به این فکر می …