Month: بهمن ۱۳۹۰

شام آخر

سخت ترین پرده از محرم و صفر هر سال، شب آخری است که بچه ها عَلَم و کتیبه ها را باز می کنند از در و دیوار و تایشان می زنند تا باز سال دیگر با سلام و صلوات و به قصد تقرب برپایشان کنیم… روی صورت هر کدام را که نگاه کنی، شوق شب …

خَیبر! خَیبر! یا صَهیون!!!

«یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابى‌طالب و محاصره‌ى اقتصادى مسلمآنها، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاه‌هاى بدمحاسبه‌گر خیال می‌کنند ما امروز در شرائط شِعب ابى‌طالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابى‌طالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم.» حضرت آقا. دیدار مردم قم. …

دنیای او و آخرت من!

رفیقی زیبا می گفت که برای آبادی دنیای کسی، آخرتت را نسوزان. گیریم حالا فلان آقا منصوب شده با معزول! و نصبش هماهنگ بوده یا ناهماهنگ! یا فلان حضرت والا صلاحیتش برای انتخاب شدن توسط بنده و شما در انتخابات پیش رو، رد شده یا انکار و یا احراز و یا تائید، من و شما …

برای پائیز، با تاخیر…

من عاشق پائیزم. عاشق پائیز که موسم برگ ریز درختان است و روزهای کوتاه دارد و عصرهای آفتابی. عاشق قدم زدن در کوچه پس کوچه هائی ام که پر از درخت های چنار باشد تا در پس برگ ریزانی شکوهمند، مهیای قدم هائی باشند که به هر قدم که بر رویشان می گذاری، لذتی تا …