امامخمینی پیامبر تازه ای نبود، اما او از یادآوران بود. از مخاطبان (انت مُذَکّر) که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یاد آوری کرد، و پس چند قرن که از هبوط بشر در مصداق جمع کلی میگذشت، چون اسلاف خویش؛ ابراهیم و اسماعیل و محمد (صلیاللهعلیهم) عصر دیگری از دینداری را آغاز کرد. …
ماه: ژوئن 2012
نیم قرن قبل وقتی خواستی بهپا خیزی و سربازی کنارت نبود گفتی: “سربازانت در گهواره اند!” وعدهی تو راست بود! سربازان گهواره نشینات وقتیکه آمدی شده بودند شاخ شمشاد و رشید و پا در رکاب و جان به قربانت کردند و در راهت و برای اعتلای کلمهات که کلمهی توحید بود و قسط و عدل، …
هیچ پیامبری برای تعلیم شمشیر نیامد؛ پیامبران آمدند تا ذائقهی بشر را با یاس آشنا کنند. پیامبران برای تکثیر تبسم و تداوم نسترن آمدند. پیامبران آمدند تا ما آبیاری اشراق را بیاموزیم و آبش آفتاب را یاد بگیریم. ذوالفقار، پاسبان حرمت گلها و خونهاست. ذوالفقار، شمشیر نیست، آیینه است. ذوالفقار اشکی است که الماسهای جهان …
هر از گاهی که روغن در روغندان چراغ گردسوز بالای طاقچهی اینجائی که ما هر شب میآئیم و فتیلهاش را آتش میزنیم و به روشنیاش چیزکی سرهم میکنیم و مینویسم و میرویم، ته میکشد و کمسو میشود و بقولی نوشتنمان نمیآید، کسی یا کسانی از گوشهای که هیچ رقم فکرش را نمیکردی، پیدایشان میشود و …
بسکه تو دور بودهای نبودنت شده عقده شده حاجت شده خواهش… دعا و توبه و خواهش بر لبمان خشک شد بسکه آیهی “فاستجبنا له و فکشفنا ما به من ضُرّ…” نازلمان نکردی و نبودنت اینهمه سال، آنسان بیصبرمان بهبارمان آورد که دیگر طاقتی برای نمی دانم چند روز و ماه و سال که تا آمدنت …