گفت:
اینکه یک چله با جیب خالی و دور از موبایل و حتی بی آنکه ساعت به مچت باشد و خبر از ساعت و روز و ماه و سال داشتهباشی و هی نگران دیر شدن و زود حاضر شدن و قرار و مقررات باشی و غم نان یادت برود و دغدغهی بالا و پائین شدن قیمت جهانی طلا و التهاب بازار ارز و نوسان قدرت خرید ذهنت را درگیر کند و از رژهی منظم و زنجیروار برنامهی بیپایان کار روزانه و هر روزه به اجبار معاف شوی و حالا بعد اینکه ظرف سفالین بیخاصیت و بدقوارهی سابقت شکست و خرد شد و خاک شد و بر آن باران غفران بارید و گِلش کرد و ورزش داد و از اقبال بلندی که داشتی باز افتاد روی دایرهی استاد کوزهگر و ظرفت را از نو ساخت و آنرا مهیای مظروفات نو کرد، کاری نکن که شرمندهی کوزهی خوش ساخت و خوش لعاب و خوش شکلی شوی که لایق شراب طهور است و نه آبِ قلیلِ طهارت…
دیدگاهها
چه فرمایش و نگاه استادانه ای …
عالی نوشتید.
خوشا به سعادتتان …..