مقتل به روایت سوارکار

شوفر سمند گذری‌ای که سوارمان کرد بین راهش که تا اصفهان برساندمان، با لهجه‌ غلیظ قمی و کرور کرور تجربه و ادعا در سواری گرفتن از اسب و دانستن چم و خم تیمار مرکب و سوارکاری، مقتل تو را این طور خواند که:
تو از همان اولش هم میل به نوشیدن آب نداشته‌ای.
می‌گفت از ادبِ تو که پسر ام‌البنینی به دور بوده که وقتی به آب رسیده‌ای و می‌دانی لب‌های حسین چون دو چوب خشک‌اند، اراده‌ی نوشیدن به سراغت آمده باشد.
می‌گفت دست بردنت در آب و پُر بالا آوردنشان هم از مهربانیت بوده و به رعایت تشنگی اسبی که تا سوارش سمت آب خم نمی‌شد، لب به آب نمی‌زد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.