از سر ِ زمین یک‌راست آمده بود مسجد روستا و تا یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از بامداد شنبه گذشته، با چشمانی خرابِ خواب و خسته، منتظر بود که کِی نوبتش بعدِ دویست و خورده‌ای نفر برسد که رأیش را بدهد و برود خانه تا سر ِ بی‌شام بگذارد روی بالش و اگر گرسنگی امانش داد تا وقت سحر و ادای فریضه و آغاز یک روزِ دیگر ِ کاری بخوابد.
می‌گفت، من که با این حالِ نزار و این جانِ خسته، از دو ساعت مانده به غروب نشسته‌ام این‌جا و منتظر که کِی نوبتم برسد و اسمم را از بلندگوی خش‌دار مسجد بخوانند که بروم کاغذ را انگشت بزنم و رأیم را بدهم، وظیفه حالی‌ام می‌شود، کاش اما کسی که اسمش از این صندوق‌های پلاستیکی در می‌آید هم وظیفه حالی‌اش بشود…
دیدگاه‌ها
سلام
آدم بعضی وقتها مهمان ساکت بعضی نوشته‌ها می‌شود. چرا؟ دلیلش را هنوز هم نمی‌دانم
بغض این روزها خیلی امان نوشتن نمی‌دهد.
فقط همین که خدا به این قلم برکت بدهد
کتاب را هم خوانده ام
به زودی نظراتم را درباره اش میزنم توی وبلاگ
البته بعد از رویت شما
دعا کنید برای امت و امام امت
یعنی روستا هم صف طولانی داشته؟؟؟؟؟؟؟؟
والا من تو همین تبریزش یه ربع بیشتر طول نکشید رأی نوشتنم !
یه سوال از مطلب داشتم .
(و تا یک ساعت و چهل و پنج دقیقه از بامداد شنبه گذشته،)یعنی چی؟؟؟؟
آیا روستا نزدیک تهران بوده؟؟؟اگر هم بوده ،یعنی تا اون موقع تمدید شده بوده؟؟؟
= = = =
حسین:
من سر ناظر شورای نگهبان بودم برای سرکشی به هفت صندوقِ رای
یکی از این هفت صندوق مال روستای گوهران بود.در سه کیلومتری شرق خوی. پشت کارخانه قند.
ساعت ۱۱ که اخذ رای از صندوق های روستائی تموم شد، حدود سیصد نفر داخل شعبه بودند و منتظر برای اینکه رای شون رو بدن.
ازدحام رو که دیدم اومدم داخل کمک اعضای شعبه
شناسنامه ها رو گرفتیم از مردم و گذاشتیم تو نوبت
تا ساعت دو و نیم نصف شب که من هنوز اونجا بودم هنوز جمعیت مسجد نصف نشده بود
تازه وقتی بیرون اومدم ده بیست نفر معترض بود پشت در مسجد که بذارین بیایم تو و رای بدیم…
عجب !ولی من قانع نشدم !
ببخشید یه سوال فنی !جمعیت روستای گوهران چند نفره؟؟؟
=========
حسین:
دلیل ازدحام شبانه ی مردم روستا، شغل اونهاست.
کشاورز جماعت، صبح آفتاب نزده میره سر زمین و غروب میاد.
ساعت اخذ رای هم دو سه ساعت بعد طلوع آفتابه و در نتیجه روستائی ها اگه بخان رای بدن باید شب بیان به شعبه و ساعت دیگه ای براشون مقدور نیست….
من هم از چند نفر روستایی شنیدم که گفتند ما تا دوسه ساعت تو صف بودیم انصافا همه این دوره احساس وظیفه کردند
البته ناگفته نماند امید به ایحاد تغییر و بازشدن گره ایجادشده اقتصادی و سیاسی دلیل اصلی بود.
امید خان شما هم؟؟؟؟؟؟؟
من که باور نمیکنم
سلام حتما حتما به وبلاگم سر بزن
زود بیا باید اونجا حتما یه قولی همه بدیم(زود بیا چند روز دیگه بیشتر نمونده)
منتظرتم
اگه با تبادل لینک کوافقیم خبرم کن
سلام حتما حتما به وبلاگم سر بزن
زود بیا باید اونجا حتما یه قولی همه بدیم(زود بیا چند روز دیگه بیشتر نمونده)
منتظرتم
اگه با تبادل لینک کوافقیم خبرم کن