وقتی یک پای ماجرا تو باشی، هر ناراست و دودره بازیای راست و درست میشود.
هر گرهی هم توی کار باشد، یکهو و بیمقدمه باز میشود.
دیدم که دیروز درست سر ثانیههائی که مقدر بود حفظم کردی و درست در لحظهای که لازم بود، دستم را به دامنت رساندی.
زندهگی میکنم با این تدبیرهای تو که هر روز و هر لحظه و هر بار که لازمست، امید را در دلم روشن میکند و به راهی که میروم و نور در اطرافش کم است، مطمئنتر و پریقینتر.
و این، همهی دلخوشیِ منی است که تو را از لابهلای نشانههای ریز و درشتی که سر راهم میکاری دیدهام و هماین مارا بس… .
راستی!
جلوهی نو مبارک.