میگویند زیاد از حامد میگویم.
میگویند شب و روزت شده حامد.
میگویند…
میگویند…
میگویند…
و من نمیفهمم.
یعنی نمیفهممشان.
و حتا نمیفهمم این که سیدمرتضا گفت “در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود” یعنی چه.
و نمیفهمم چرا بعضیشان – بعضی از آنها که راز عالم را با خونشان نوشتند و فهمیدند – این غیب را آشکار نمیکنند که چرا هنوز ردشان در دنیا پیداست و جا به جا نشانه میگذراند و ربط و بیربط روزهامان را به هم ربط میدهند و در ناگهانیترین دقائق و ساعات و در غیرممکنترین جاهای عالَمِ ما چه میخواهند و مگر چکارمان دارند؟
“نمیدانم
نمیبینم
نمیفهمم
تو میبینی و میفهمی و میدانی! زبان بگشا… .”
—-
https://telegram.me/sarir209_com/313
دیدگاهها
سلام
هفته دفاع مقدس مبارک تمام عزیزان رزمنده …
رفته بودم نمایشگاه کتاب دفاع مقدس …
با اطلاع دوستان … و نه بر اساس تبلیغات نابسامان شهری
حدود ساعت ۱۴/۳۰ وارد شدم و حدود ۱۷ خارج شدم … برداشتم از این نمایشگاه حدود ۱۲ یا ۱۳ جلد کتاب بود… یاد واره و خاطرات و ….
بازدید کنندگان با ما دو نفر حدود ۵۰ نفری بودنند و تعداد غرفه ها حدود ۱۰۰ و یا ۱۲۰ غرفه …
موردی که مشاهده می شد … عدم هرگونه اهمیت به دکور بندی و تزیین و ….
انگار نه انگار که نمایشگاه کتاب دفاع مقدس است و همانند نمایشگاه های کتاب می بایست برخورد شود …
و از طرفی عدم اطلاع حتی جزیی متولیان غرفه ها ( بعضی غرف ) از محتوی کلی کتاب …
در هر حال علاوه بر کتاب با خرید جا کلیدی مین گوجه ای و جا کلیدی کلاه خود که بسیار برای بچه ۸ ساله ام آشنا بود و خوشایند … نمایشگاه امسال هم به سر آمد …