آن شب قدری که گویند اهل خلوت…

نه به اتکای اَعمال و نه به بلندای آمال که نه عَملم خالصِ قابل تقدیم به تو بود و نه آمالم به قدر همت و لیاقت و تلاشم. که به پشت گرمیِ رحمتِ بی‌منتهائی که داری؛
امشب و هر شبِ قدر را می‌آیم به درت که بگویم:
تو که یک گوشه‌ی چشمت غمِ عالَم بِبَرَد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم بِبَرَد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.