طلبهای در مقابل مدرسهای که در آن تحصیل میکرد به طرز وحشیانهای به قتل رسید.
یک روز قبلش در توئیتی که معلوم نیست متعلق به کیست، کسی خواستار ارائه خدمات جنسی به نیروهای حشد الشعبی که مشغول امدادرسانی به سیل زدگان خوزستانند شد.
بازیگری پرحاشیه، توئیت بالا را بازنشر میکند.
غولتشنی نخراشیده و نتراشیده، که از نوک انگشتان پا تا فرق سرش را خال کوبیده و هیچ شباهتی به آدمیزاد ندارد، در روز روشن و جلوی چشم ۳۰ ۴۰ هزار دنبال کننده – که قضا را هیچکدام از عوامل پلیس فتا و نهادهای مشابهش نیستند- عربده میکشد که «دارم میروم دخل فلان آخوند را دربیاورم.» و قضا را کسی از آنهمه آدم که لایوِ یارو را تماشا میکردهاند رگ نجنباندهاند که جنایت در حال وقوع را گزارش کنند و ساعتی بعد و باز در روز روشن آخوندی هدف گلوله قرار میگیرد و قرمزی خونش میخزد لابلای قیر سیاه آسفالت کف خیابان.
سیل توئیتها جاری میشوند که خانم سلبریتی را که نان از قِبَلِ شباهتش به گوگوش میخورد و بیشترین فالوئر در کشور دارد را محکمه کنید. چون از توئیت جعلی حمایت کرده است و باعث تحریکِ جانیِ قاتل شده است و در جرم او شریک است. و جماعتی فرصت را برای تسویه حساب با وزیر جوان دولتِ پیرسال روحانی مهیا میبینند و میکوبند که چرا بجای مراودات بیثمر با مدیر تلگرام و هزینههای میلیاردی برای پوسته سازیهایی مثل هاتگرام و طلاگرام و تلگرام طلائی که تقّش به سال نکشیده درآمد، افسار از فجازی برداشتهای وزیر جوان!؟
یک روز بعد از جنایت، وقتی در تعقیب و گریز، آن جانیِ بالفطره به ضرب گلوله پلیس به قعر جهنم میرود، کسی که ادعا میکند رفیق گرمابه و گلستانِ قاتل است میگوید که من و قاتل حامی اعلیحضرت شاهزاده پهلوی هستیم.
رهبر در دیدار فرماندهان ناجا، تلویحا گلایه میکند از افسارگسیختگی فضای مجازی و اینکه دارند در روز روشن سلاح خرید و فروش میکنند در اینستاگرام و محیط آنقدر بی در و پیکر است که قاتل، با چهار نوع اسلحه گرم عکس و فیلم آپلود میکند در صفحه اجتماعیش و مسئولیت مدیریت موضوع را برعهده پلیس فتا میداند.
تعداد فالوئرهای صفحهی هنوز فعالِ قاتل در دو روز گذشته دو برابر میشود و ملت در به در دنبال استوریای هستند که در آن، قاتل شاخ و شانههای قبل از جنایتش را میکشد و عکس جنازه غرق به خون طلبه مقتول و خانه و زندگی سادهای که داشت و دو پسرِ یتیم ماندهاش و تصاویر زندگی لاکچریِ قاتل دارد دست به دست میچرخد و فصلِ ریشهیابی قهوهخانهای جنایت و اینکه «حقش بود! بس که آخوندها مملکت را چاپیدهاند و ملت را به ستوه آوردهاند» تمام شده و رقابت بعد از این، سر سادهتر و فقیرتر نشان دادن مقتول و جانیتر نشان دادن قاتل است. حتا دیدم دیشی کسی توئیت زده بود با عکس صحنه قتل و اشاره کرده بود به کفِ پارهی کفشهای طلبه.
و کسی نیست سواد رسانه و نحوه استفاده بردن و استفاده رساندن با رسانه را یادمان بدهد و بگوید که رد و اثر موجسازیهائی از این دست، که در کم از یک هفته متولد شده و میمیرند، نشر و بازنشر صحنههای دلخراش و توئیت زدن و پست گذاشتن و بازنشر حرف این و آنِ غیر کارشناس که با یک های میآید و با یک هوی میرود، در اذهان رسوب میکند و چهره شهر را مخدوش میکند و فضای زندگی و امنیت روانی را به هم میزند. همین!