قیصر می گفت:
بی تو
نه، هست هایمان آنگونه که بایدند
و نه، باید هایمان آنگونه که هستند …
می گفت:
هر روز بی تو، روز مبادا است.
.
.
.
می گویم:
امروز صبح که از خواب بیدار شدم، بیست و پنجمین سال مبادایم شروع شد.
سال مبادا …
قیصر، یکی دو سه روز بی او بود و روزهای بی او بودنش مبادا شدند!
و من
سالهاست که بی تو ام و هر سالی که به عدد سالهای بی تو بودنم اضافه می شود، سال های مبادایم پر شمار و پرشماره تر می شوند…
سردار
تو که آن بالا نشسته ای
تو که از آن بالا ما را می بینی…
تو که پرده ی آخر را در تماشاگه راز به تماشا نشسته ای …
نمی خواهی بنمایانی؟
نمی خواهی آنسوی قصه ی راز آلود دنیا را بر ملا کنی …
تو ره بنما که حلاجت شوم و اناالحق گویم.
تو
می دانی و می بینی و می فهمی!
زبان بگشا!!!
تو که به عدد روز و ماه و سال ما دنیائی ها، بیست و پنج سنبله است که « آن بالا» نشسته ای …
پدر آسمانی ام!
« بیست و پنج سالگی ات مبارک»
دیدگاهها
سلام.
این بار نمیدانم چه بگویم. زبان از گفتن تبریک باز مانده است. باز به خود آمدم و به یاد کارهای کرده و ناکرده ام افتادم…!
قصه دراز است و مجال گفتنش نیست….
ممنون و در پناه حق.
وقتی که یک تفاوت ساده در حرف
کفتار را به کفتر بدل میکند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی مثل نان دل بست
نان را
از هر طرف که بخوانی
نان است
قیصر امین پور
کسانى که در راه ما کوشیدهاند به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم و در حقیقتخدا با نیکوکاران است (۶۹)عنکبوت
کسانى که در راه ما کوشیدهاند به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم و در حقیقتخدا با نیکوکاران است (۶۹)عنکبوت
فروغ تو تولدی دیگرش می گه:
“آه… سهم اینست
سهم من
آسمانیست که آویختن پرده ای آنرا از من می گیرد”
از اینکه آویختن پرده ای آسمونتون رو از ازتون گرفته بهتون تسلیت میگم.
و خوش به حال شما و آسمونتون که پرده ای اینچنین زیبا بینتون فاصله انداخته.
فاصله؟؟!! درست گفتم اسمش فاصله ست؟
فروغ تو تولدی دیگرش می گه:
“آه… سهم اینست
سهم من
آسمانیست که آویختن پرده ای آنرا از من می گیرد”
از اینکه آویختن پرده ای آسمونتون رو از ازتون گرفته بهتون تسلیت میگم.
و خوش به حال شما و آسمونتون که پرده ای این چین زیبا بینتون فاصله انداخته.
فاصله؟؟!! درست گفتم اسمش فاصله ست؟