هیچ کسی برای من امام رضا نمی شود

یکی از هم سفران جلو نشین بود. جلو نشین در فرهنگ جمع ۴۰ تائی ما که باهم رفتیم زیارت اربعین و برگشتیم به کسانی گفته می شد که چند ردیف اول اتوبوس ملک طلق آن ها بود و تا ته سفر حتی یک بار هم قدم رنجه نکردند یک تُک پا بیایند آن ته مَه ها ببینند ما ته نشینان زنده ایم یا مُرده!
قدرتی خدا، رو داشتند در حد لالیگا. به هر مقام و مشهد و عتبه ای که می رسیدیم قبل اذن دخول سراغ دوربین مرا می گرفتند که آیا همراهم هست که لحظه ی ورود تاریخی شان به آن جا را ثبت کنم یا نه!؟ که من نیز از سر لج آن ها هم که شده همه ی هنر هایم در رد کردن دوربین به آن بزرگی به داخل حرم ها را آکبند نگه داشتم تا آخر سفر. و تو انگار کن من عکاس اختصاصی حضرتشان بودم و حتی گناه ازدحام بین الحرمین و نبود جای مناسب برای عکس یادگاری دسته جمعی در آن جا هم به گردن من بود و لاغیر…
بگذریم.حضرت جلو نشین را که با شاه پلو نمی خورد که مبادا دستش چرب شود! امشب دیدم. با همان تبختر و طمطراق مخصوص خودش. به ادبیات شاهانه ی مختصی که داشت اظهار خوشحالی کرد از سفر عتبات و ته ش افزود که ببین چه نیکو بنده ای هستیم ما که خدا در یک سال هم عمره نصیبمان کرد و هم سفر کربلا و عتبات! می گویم یک سفر سوریه هم برویم که دورش!! کامل شود! گفتم مشهد چرا نمی روید که زیارت چهارده معصوم را در یک سال رفته باشید؟ گفت: مشهد که دم دست است! رفتن ندارد… می رویم سوریه که کلاسش بالاتر است…
… و من یادم افتاد
دلم لک زده برای نماز صبحی در گوهر شاد و اشکی بی امان مقابل ایوان طلا…
امام رضا!
می بینی چه بدعادتمان کرده ای! که هی راه به راه دل مان برایت تنگ می شود و بی طاقت دوری تان می شویم؟ حالا هی آن جلو نشین بگوید که مشهد، رفتن ندارد!

دیدگاه‌ها

  1. hadi

    صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
    خیلی دلم هوس حرم امام رضا رو کرده

  2. جایی میان ابرها

    شاعری در قطار قم-مشهد چای می خورد و زیر لب می گفت
    شک ندارم که زندگی یعنی طعم سوهان و زعفران ،بانو …

بخش دیدگاه‌ها بسته شده است.