آخرهای هر سال شمسی، پر ترافیک ترین روزهای هر مجموعه ی مالی و اقتصادی ست. جمع دخل و خرج و تسویه ی داده ها و ستانده های یکساله از یک طرف و پرداخت های پر و پیمان ویژه ی آخر سال به عوامل و دقت در محاسبه ی ارقام که گاه تا اعشار دهم و صدم می کشد، پروسه ی بزرگی ست که جز از مستوفیان و حساب داران و حساب رسان خبره بر نمی آید.
این وسط ممکن پرداختی کسی از عوامل کم و زیاد شود و آن هم با تیزبینی و ذهن محاسبه گر جماعت حقوق بگیر که حتی قبل تر از دریافت فیش حقوقی دقیقا می دانند این برج چقدر کاسبند و چقدر کارانه و فوق العاده و اضافه کاری برایشان رد شده، احتمالی نزدیک به صفر است ولی کار چرتکه و دفتر و دستک همیشه ی خدا خطاپذیر بوده و لاجرم قابل اصلاح! و اغماض.
غرض شب عیدی، از آن بالا بالاها لطفی شامل حال شده و عیدانه ی وِیژه ای مقرر کرده اند برای کلهم اجمعین همکاران که در فیش برج اسفند قابل دریافت است. این وسط اسم یکی دو نفر از دوستان از قلم افتاده بود که آن هم به نظر لطف همکاران مالیه قابل رفع و رجوع است.
حالا این وسط یارو که هیچ سهم مستقیم و غیر مستقیمی در انقلاب و جنگ و ایثار و حتی مشارکت های معمول اجتماعی نداشته و ندارد و جدا بافته ترین تافته ایست که به عمرم دیده ام، داد از بیدادی بلند کرده که در حقش!!!! شده و گوش فلک را کر کرده که آی بیائید و ببینید از خدا بی خبرها چه سان حق! را ناحق می کنند و چه ظلمی بر اقشار آسیب پذیر! – یعنی جناب ایشان – روا می دارند و مگر ما! شهید نداده ایم! و مگر این همه شهید برای این شهید نشده اند که حقی! ناحق نشود و حیف از آن همه خون که پای این مملکت ریخت و حیف آن همه جوان که برای خاطر این ها خودشان را به کشتن! دادند…
به رسم معمول ساکتم تا آنجا که هوچی گری اش بخاطر چندغاز تومن پول که نه حق که لطف مدیر ارشد سازمان است می کشد تا پای خون شهداء و این طور که گازش را گرفته معلوم نیست سر کلاف هتاکی اش را کجا می خواد ببند. در می آیم که اخوی!! اولا که شما کجا شهیدی داده ای که حالا پیراهن خونی اش را دست گرفته ای و خون خواهی می کنی! دویّما که شهید چه ربطی به هدیه ای دارد که با چند روز تاخیر می گیری اش؟ سوماً شهید شدنِ شهید، وظیفه اش بوده! نه یک کلمه کم تر نه یک کلمه بیشتر! شما فکر کار و وظیفه و کلاه خودت باش که باد نبردش!
دیدگاهها
بسم الله
خوب شده ایشان به شما نگفته اند که پول مارا بالا کشیده ای،در ضمن اگر هم بالاکشیده اید ما حاضریم نصف به نصف تقسیم کنیم.
========
حسین:
خودتان چه فکر می کنید؟