شب چله به این فکر می کردم که شب یلدای بی او بودن چه به دراز کشیده و ظلمت این شب طولانی چرا تمام شدنی نیست؟ به این فکر می کردم که جوحه های آخر پائیز انتظار چندتاست؟ و اینکه با اینهمه ادعا می توان نشان انتظار در روزهای پائیزی بی او بودن بر خود …
فکر کن؛یکروز چشمهایت را باز کرده ای و همه جا را نور دیده ای ، بدون ابر. لبخند دبده ای ، بدون اشک. تو ؛ فـــــکر کن یکروز روزنامه را باز کرده ای و هی ورق زده ای و جز صفحه های رنگی چیزی ندیده ای .فکر کن لابلای اخبار شنیده ای : «هوای امروز …
اتل متل راحله اخموی بی حوصله مامان چرا گفت بگیر از پدرت فاصله دلش هزار تا راه رفت بابا خسته کاره ؟ مامان چرا اینو گفت ؟ بابا دوستش نداره ؟ باید اینو بپرسه اگه خسته کاره پس چرا بعضی وقتا تا نیمه شب بیداره ؟ نشونه بیداریش سرفه های بلنده شش ماه پیش تا …
از جمله بالا این نتیجه منطقی را می شود گرفت که سیگارهای دارای پیام بهداشتی و هالوگرام ، غیر آلوده و البته استاندارد هستند …
آبشار زیبای دانشجوئی در بستر همیشه جاری دانستن و فهمیدن و فهماندن جاریست و در مسیر تاریخی خود همه ندانستن ها و جمودها و باز ایستادنها را می شوید و با خود می برد. سالها و قرنهاست که علم جهت دار خاستگاه همه اعتراضهای شگرف به استعمارهای نو و کهنه است و کانون اولیه همه …
این روزها به روز شدن سایت ها و وبلاگ ها یک دردسر دارد برای خودش اما اطلاع رسانی این به روزشدن دردسر عظمای دیگری است که بسیاری از وبلاگ نویسان با آن درگیرند و منظور من را از این جمله بهتر OKمی شوند. با توجه به فیلترینگ گسترده و بی حساب و کتابی که در …
در خصوص آخرین تحولات پرونده هسته ای ایران، خبرنگار چیزنا در گفت وگویی تلفنی با برخی صاحب نظران نظرات ایشان را جویا شده، که در زیر به بخشی از این اظهارات اشاره شده است؛ سعید حجاریان: نفع اروپا در مذاکره با ایران، و نفع ایران در بازگشت به مشروطیت است! عزت الله ضرغامی: کوتاه آمدن …
نمی دونم، از کدوم ستاره می بینی منو چشماتو می بندیو دوباره می بینی منو امروز در شمار جمعه های بی خورشید، یک شماره نیز افزوده شد!
سالها بود که مدرسه ها پر بودند از درسهای زمینی درسهائی برای زمین و در زمین زیستن و زمینی زیستن کسی یادش نمی آمد که درس عشق خوانده باشد و یا حتی نام عشق در آن مدرسه های زمینی شنیده باشد تا آنکه پیرمراد جمع ؛ طرفی بست و طرحی نو در انداخت پیرمراد جمع …
معلمی داشتیم که در مقابل شیطتنهای ما فقط به این بسنده می کرد که به رخمان بکشد: روزگاری نه چندان دور پشت همین میزها و نیمکتها ،شیطنتها را برای ما بیادگار گذاشته و رفته…. ایام خوش آن بود که با دوست بسر شد باقی همه بی حاصلی و دربدری بود…
