بایگانی برچسب: شهید علی شرفخانلو

شام کسی صبح نشد بی‌مدد لعل لبش

گفت مهلت من به سر آمده. شاید همین یکی دو روز میهمان این دنیا باشم و پشت بندش درآمد که “می‌خواهم امسال، طلسم دوریِ سی و چند ساله را بشکنم.” می‌گفت “در همه‌ی بیست و چهار بهاری که با علی سال را تحویل کردیم، الا آن بهارِ آخرش که جبهه بود و برنگشت، هفت سین …

زیارت اربعین

هر بار که زیارت امام شهید قسمتم می‌شود، اول تا آخر سفر را و همه‌ی جزء به جزءِ حرکت‌ها و نشستن‌ها و رفتن‌ها و همه‌ی همه اجزای سفر را به نیابت از شهیدمان می‌گیرم و در همه‌ی ثانیه به ثانیه‌ی سفر، دلم بغض دارد که دنیا آن قدر به او وفا نداشت که لااقل یک‌بار …

حاجی

اتوبوس آمده بود دنبال‌مان. چند سالیست -یعنی دقیقا از وقتی که ترمینالِ متمرکز شهر ساخته و به بهره رسیده است- رسم بر این شده که حاجی‌ها را از توقف‌گاهی که مخصوص بدرقه و استقبال سفرهای زیارتیست سوار کنیم و برگشتنی، برگردیم همان‌جا و مردم نکوبند کلی راه بیایند تا فرودگاه و تا کجا برای استقبال …

شام آخر

و امشب شب آخری بود که در این سفر میهمان اقلیمِ قبله‌ایم. و یار نادیده سیر چه زود گذشت؟ ساعتی از شب گذشته مهیا شدم بروم مقام. (و این لغتی است که عوام‌الناس آذری زبان برای حرم و اماکن مقدسه استعمال می‌کنند.) دلم برای دیدنِ دوباره‌ی کعبه پر می‌کشید. اتوبوس‌ها دیگر نه به ترتیب و …

احتیاط!

وقتی بعد از ایام تشریق برگشتیم مکه، روزی سر سفره‌ی شام، شیخِ معینِ کاروان ارومیه‌ای‌ها پرسید که چرا قبل از منا و عرفات مُحرم شده بودی و شنید که به خاطر خروج از حرم و باطل شدنِ احرامِ عمره‌ی تمتعی که از مسجد شجره بسته بودم. گفت احتیاط این است که یک طواف نساء دیگر …

قربانی

روزی که در شبستان مسجد شجره، بیرون مدینه داشتم تقلا می‌کردم که تلبیه بر زبانم جاری شود و لبیک بگویم و مُحرم شوم و آن لحظات ملکوتی مثل تهی کردن قالب، سخت بودند و شیرین، دلم، تهِ تهِ دلم این امید سوسو می‌زد که این بار به عوض مردی برگزیده که خدا او را به …

قصه قسمت

اهل معنا گفته‌اند که رزق حج را در شب قدر می‌نویسند. اما تقدیر انسان که جزئی از چرخه طبیعت است، لاجرم باید تدریجا محقق و پخته شود و لابد برای همین است که می‌گویند از فردای شبِ قدر برای درکِ شب قدرِ سال آینده برنامه بریزید. و حکما باید تنور داغ نگه داشته شود تا …

شستوشوئی کن و آنگه به خرابات خرام… .

شانزده سالِ پیش، وقتی عمو به طور غیر مترقبه‌ای مسافر قبله شد، هیچ آمادگی‌ای نداشت برای درک این فیض بزرگ. عمو که می‌گویم، یعنی دوستِ صمیمیِ بابا. یعنی همه‌ی دوستان صمیمیِ بابا برای من عمو هستند و اسم‌شان توی گوشی‌ام نه به اسمِ فامیل که به عنوان ذخیره شده‌اند؛ عمو… .عمو جعفر. عمو محمود. عمو …