هر سال حوالی ایام حج، فیلش یاد هندوستان میکند و زنگ میزند بهم. به یاد آن شبی که در منی مریض شد و بردمش دکتر و دگزا بهش تزریق کردند که جان بگیرد و سرپا شود و سنگهای روز دوم و سومش را بزند و او این همراهی تا چادر امداد پزشکی و آن دو …
هرقدری هم مثلِ امسالِ من، حواست از حج پرت باشد و هرقدری هم دو سال تعطیلیِ پیاپی و جهانیِ حج، غبار روی خاطرات کشیده باشد، مگر ممکن است آدمِ عرفات و منی و مشعر و بیت و صفا و زمزم دیده، ترک ساقی و ساغر کند؟ و منِ معتاد به نوشتن از آدمهای حج، دو …
وقتی پارسال قرار شد دوباره حج بروم، فکری شدم که یادداشتهایم را منظمتر و به قاعدهتر بنویسم و باید برای این نظم خودخواسته، اهرم فشاری تعریف میکردم که مدام بالای سرم باشد تا در ساعت خاصی از روز، تعداد خاصی از کلمات را کنار هم چیده و آماده و حاضر، بفرستم برای جائی برای انتشار …
نوشتن بهترین و ماندگارترین ابزارِ نگه داشتن خاطرهها و اتفاقهاست. طوری که از اول تاریخ تمدن بشر و از زمانیکه خط اختراع شده، همیشه بوده و بعد از این هم خواهد بود و زرق و برق تکنولوژیهای جدید ولو با کیفیت ۴K آمدهاند و رفتهاند و نتوانستهاند ماندگاری و عمق کتابت و نوشتن را داشته …
سربند اینکه در طول تاریخ آبمان با همسایهی عرب آبهای جنوبی خلیج فارس به یک جوی نمیرفته و هر از گاهی روابط تیرهمان تارتر از حد مجاز شده و همسایهی جنوبی که سرزمینهای مقدس را در احاطه دارد، از حضور و ورود حاجیان ایرانی به حج جلوگیری کرده و آن تیرگی روابط و این هر …
خوبیش اینجاست که از آدم انتظار دارند وقتی یکی دو روز پیدایش نیست یا وقتی میگوئی یکی دو روز نیستم، اولین حدسی که میزنند، رفتن به سفر زیارتی است. انگار که تو جائی جز کربلا برای رفتن نداری! -و حقیقتش هم همین است؛ کسی بجز امام شهیدمان و جائی بجز کربلای عزیزمان نداریم! داریم؟!- الغرض، …