و مرگتان شد معیار؛ عیارِ سنجیدنِ خالصیِ وعده و عمل. و حسرتی به دلِ آنها که با شما همراه بودند و آنها که نامتان را شنیدهاند و راهتان را شناختهاند و باد، یادِ شما را به کویشان برده. هان ای شهید! ای آسوده جان؛ ای که بر کرانهی ازل ایستادهای به تماشای زار ای آشنای …
و سپاس خدائی را که بر ما منت گذاشت و ما را در زمانی آفرید که فرشتگان صبر در آن عصر میزیستند؛ مادرانی که شیر پسر، شیر دادند. شیر مردش کردند و شجاع و شرزه راهیِ معرکهاش کردند… و قبلِ پسرِ شیر و شهیدشان، شهید شدند؛ “فرق مادر شهید با تمام مادران دیگر زمین خلاصه …
مُرشد، اگرچه نه مثلِ باقیِ همسفرانِ سفر اولی، نوبت اولش نبود که عراق و اعتاب مقدسهاش را میدید، ولی چیز زیادی از عراق و فرهنگ و زبان و مردمشان نمیدانست. مُرشد، به لهجهی عربِ عراقی یعنی روحانی. یعنی مُلّا. و مُلّا در زبان و فرهنگ ما یعنی کسی که خیلی پُر است و خیلی بارش …
خانهشان را بلد نبودم. از آدرس، فقط اسمِ خیابان اصلیشان را داده بودند و اینکه سر کوچهشان، یک کانتینر برزگ هست. گفته بودند باقیِ آدرس را خودتان میفهمید! و من عاشقِ نشانههای اینطوریام… . که یعنی؛ تو راه بیفت و راه تو را خواهد رساند… و رسانید: سر کوچهای که یک کانتینرِ بزرگ داشت، روی …
تا کِی دل من چشم به در داشته باشد؟ ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد – آن باد که آغشته به بوی نفس توست از کوچه ما کاش گذر داشته باشد – هر هفته سر خاک تو میآیم، اما این خاک اگر قرصِ قمر داشته باشد – این کیست که خوابیده به جای …
قصه را گفت و گفت و گفت تا رسید به فصلی که مصطفا بردشان خدمت امام. مصطفا محافظ بیت امام بود و وقت گرفته بود برای او و همسر آیندهاش تا امام عقدشان را جاری کند. حرف امام که شد، شوق پر شد توی چشمهایش؛ بیخیالِ مصطفا و قصهی او، شروع کرد از امام گفتن. …
کنت دما رانش: «ایرانیها افراد سرسخت خاورمیانه اند که وقتی دارای احساسات مذهبی میشوند، دوبرابر خطرناک میشوند. اکنون شناخت، مطالعه و نبرد با آنها در سطوح مختلف، بیشتر از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. در حال حاظر ایرانیان شیعه به خوبی برای مبارزه، که همیشه بخش جداییناپذیر تاریخ، فرهنگ و مذهب آنها بوده است …
حاج ولیالله کلامیِ زنجانی را اول بار وقتی دیدم که آمده بود خوی تا در نمایشگاهی که بچهها برای تعظیم شعائر ایام فاطمیه در محوطه مسجد رو بازِ مطلّبخان بیاد شهداء برپا کرده بودند، شعر بخواند برای شهداء و مادر مظلوم و مفقودالقبرمان حضرت صدیقهی طاهره – که سلام خدا بر او باد -. خیلی …
به من بود به این زودیها راهم کج مکیشد سمتت. یعنی هزار و یک دلیل میآوردم که زیارتت توفیق میخواهد و مقدمه میخواهد و یکهوئی نمیشود و حتا شاید توقعم این بود که باید! دعوتم کنی و به خوابم بیائی و فیلان. تو اما شهیدی. شاهدی. دست در پردههای غیب داری و بلدی کِی و …
اُوخشاما از جمله لغات زبان آذری است که معادلی در فارسی ندارند. از آن دسته عباراتی که باید برای فهماندنِ معنیاش به مخاطبِ غیر آذری زبان باید کلی صغرا و کبرا بچینی و دست آخر هم معلوم نشود که مقصودت را توانستهای منتقل کنی یا نه. الغرض اُوخشاما واگویهایست مرثیهای شکل از زبان مادر و …