کاش از قلبم به قلبت راه داشت کاش “زهـــــرا” هم زیارتگاه داشت…
باز بوی فاطمیه میآید. بوی روضههای مکشوف. بوی بغض فروخورده از درد بیمادری. بوی غیرتی که خشم میشود از شنیدن قصهی مسمار و تازیانه و کوچه و لهیب میشود و میگدازد و دل ریش میکند. بوی بندهای عاشقانهای که هر کدام به وسع خود از مادر و غصهی جانسوز علی گفتهاند که؛ «با صورت به …
جوانِ خوش صدای قاری قرآن را که مأمور است هرشب بعد از نماز، یک صفحه از کتاب کریم را به ترتیل قرائت کند، کشید کنار و سپرد: «از امروز تا بیست روزِ بعد که فاطمیه تمام شود، بعد از قرائت و قبل از اینکه مجلسِ مختصرِ هر شب را تمام کنی، بگو؛ ثوابِ قرائت امشب …
همان غلامِ سالهای سابق بود. با سیبیلِ تُنُکِ آنکارد شده و ریش سه تیغ اصلاح شده و لباسِ یکدست مشکی و کفشِ پاشنه خوابیدهی واکس خوردهی براق. عشقش هم همان عشق سالهای سابق بود. محبِ فاطمه و والهی ایامِ فاطمیه. آمده بود پیِ کاری برای تدارک ایام فاطمیه که بعدِ “سیزده” شروع میشود. پرسیدم: غلام! …
دم خداحافظی، محض خالی نبودن عریضه از تذکری که باید میداد، یادم آورد تکیه کلام مرحوم صفائی را که همیشه میگفت: «خدا، مبداء میلتان را عوض کند!» و گفت: گیر خیلیهامان سر همین منشاء و مبداء میلی است که داریم. گفت: ردّ ِ خیلی از کارهایمان را بزنی، تهش میخورد به دنیا و گیرو گورهائی …
غربت امام هادی که درود خدا بر او باد را در کوچه پس کوچههای سامراء بجوئید وقتی که دم غروب، از مأذنهی مسجدی که یک کوچه از حرم فاصله دارد جای “حی علی خیرالعمل” بشنوید مؤذنی ناصبی حلقوم پاره میکند که: “الصلوه خیر من النوم” و بغض فروخوردهتان وقتی میشنوید حضرت علامه “خیر العمل” را …
روی قفلِ در ِ خانه اش – که محل هبوط وحی و قرارگاه آمد و شد فرشتگان بود – نوشته: او دوستی است که در همه ی پیشامدها و حوادث ناگوار امید شفاعتش می رود!
و چون در محرابش به عبادت می ایستد، هفتاد هزار فرشته ی مقرب به او سلام می دهند و با همان ندائی که به مریم می دادند خطاب به فاطمه ندا می دهند که: ای فاطمه! خدا تو را برگزید و تطهیر نمود و تو را بر زنان عالمین برتری داد. (+) رسول اکرم صلی …
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری امنیت نیست، از این کوچه سریعتر بگذر دی شب از داغ شما فال گرفتم، آمد: دوش می آمد و رخساره… نگویم بهتر…