تیپ عاشورا داشت تبدیل میشد به لشکر و آقامهدی باکری دنبال کسی بود که کار تدارکات لشکر را بسپارد بهش. چند نفری بهش معرفی شده بودند. مهدی با همهشان حرف زده بود، ولی آخرسر دست گذاشت روی علی شرفخانلو. آن روزها علی تازه آمده بود جنوب و تدارکات تیپ حضرت ابوالفضل(ع) را تحویل گرفته بود. …
با آنکه دیگر جوان نبود، بیشتر روزها را روزه داشت چنانکه ماههای رمضان را شصت و سه ساله بود که ناگهان تبی در تنش راه یافت. قرآن را که خود از سوی پروردگار برای مردم آورده بود، سراسر باز خواند آنگاه پرچم اسلام را به پرچمدارش (علی) سپرد و گفت: “این آخرین سپیده دمِ زندهگی …
زندگى موسىبنجعفر یک زندگى شگفتآور و عجیبى است. اولاً: در زندگى خصوصى موسىبنجعفر مطلب براى نزدیکان آن حضرت روشن بود. هیچ کس از نزدیکان آن حضرت و خواص اصحاب آن حضرت نبود که نداند موسىبنجعفر براى چى دارد تلاش مىکند، و خود موسىبنجعفر در اظهارات و اشارات خود و کارهاى رمزىاى که انجام مىداد، این …
سال ۵۶، وقتی آتش انقلاب فراگیرتر از سابق شده بود، کنکور دادیم و چند ماه بعد اسممان جزو قبولیهای دانشسرای عالی راهنمایی ارومیه درآمد. علی در رشتهی دبیری ریاضی و من در رشتهی دبیری علوم تجربی. علی غیر دانشسرا در انستیتو عمران ارومیه هم قبول شده بود که علاقهاش به معلمی و امتیاز استخدامی که …
«بابای بزرگ» میدان که با ما خویشآوندی و نظر حُسنِ خدمت داشت، یکی از شالهای ابریشمیِ نفیس را با حاشیهی دستدوزی شده؛ جدا میکرد و به من میداد. آنرا گرد گردن میپیچیدم. از بسیاریِ اشک که بر آن ریخته بودند، چروکیده بود و بوی کهنهگی میداد. شاید دویست سیصد سال بر صدها گردن پیچیده شده …
برای من، همشهریِ داستان از شمارههای اولش که حاصلِ طبعِ جنابِ قزلی بود شروع شد. شمارههائی که نه به صورت ماهیانه و مرتب که به طور دورهای و با پرداخت به آثار قلمیِ یکی از غولهای ادبیات معاصر منتشر میشد. طبعا، بعدها و بعد از انتشار چند شماره و وقفهای که در کار نشرش حاصل …
راه آن است که؛ چون رَوی، رَسی! تمهیدات. عینالقضات همدانی
بو سعید خراز میگوید: «ابلیس را به خواب دیدم، عصائی برگرفتم تا وی را بزنم، بدان باکی نداشت و نترسید، هاتفی آواز داد که وی از این نترسد، وی از نوری ترسد که در دل باشد.» کیمیای سعادت. امام محمدغزالی
از رفتنت دهان همه باز… انگار گفته بودند: پرواز! پرواز! (قیصر) – – – یاد و خاطرهی قیصرِ شعر آئینی و انقلابی تا همیشهی تاریخِ این کهن بوم و بر، سبز.
“ادبیاتِ جنگ متولد میشود؛ ساخته نمیشود. ارزش کلمهها در این گونه نوشتاری بیش از هر چیزی، انسانی است. انسانها پس از تحمل جنگهای طاقتسوز و خانمان برانداز به خلوت خود میآیند و بدون اینکه آگاهی حرفهای از چهگونه نوشتن داشته باشند، دست به قلم میبرند و با کلمهها رنج و آرزوهای خود را شکل میدهند. …
