حضور در بین مخاطبان و آنها که تو را فقط از روی اسمی که روی کتابهایت نوشته شده میشناختند، تجربهی شیرینی بود. خاصه آن همسر جانبازِ اعصاب و روانِ شیمیائی که ردِ رنج طولانیِ سالها پرستاری در خطوط عمیق پیشانیاش و چشمهای خستهاش پیدا بود و گله داشت که چرا به زندگیِ شهدای زنده نمیپردازم… …
– – – – – – اشتباه میکنید! من زندهام کتاب علی شرفخانلو + و دَرضیه؛ شهید علی شرفخانلو به روایت مادر + بیست و هشتمین نمایشگاه بینالملی کتاب تهران غرفهی انتشارات روایت فتح راهرو ۲۲ غرفه ۲۴
گروهی از اسرای عراقی در حال انتقال به پشت خط بودند. یکی از پیشمرگان کُرد عراقی، ساعتی را از مچ اسیری باز کرد. متوسلیان این صحنه را دید. سیلی محکمی به صورت پیشمرگ زد . گفت: چرا به اسیر ظلم میکنی؟ – این ساعت غنیمت جنگیه. – غنیمت جنگی، مهماتیه که تو میدون جنگ باقی …
یک نفر دیگر هم گفت: «برای من این صحبت آقای جوادی آملی کنار ضریح خیلی جالب بود که گفت: “ما در زیارت عاشورا میگوئیم؛ علیک منی سلام الله…” این یعنی اینکه وقتی خدا ما را آفریده گفته: سلام من را به حسین برسانید» #پنجرههای تشنه. روزنوشتهای انتقال ضریح امام حسین علیهالسلام از قم به کربلا. …
مبارزهی فرهنگی یعنی تلاش برای تغییر فرهنگ حاکم بر ذهنهای مردم، تا راه را برای حکومت الهی هموار و بر حکومت طاغوتی ببندند و امام باقر (علیهالسلام) این کار را شروع کرد. “باقر علمالاولین” یعنی این. ایشان شکافندهی حقایق قرآنی و دانشهای اسلامی بودند. حضرت آقا. ۶۶/۵/۹
و از قضای روزگار، رونمائی از کتابی که قهرمانش تو هستی درست باید مصادف میشد با روزی که پیکرت به شهر برگشت و روی دستهای مردم تا آسمان تشییع شد و خاک این شهر، تا ابد لایق و مفتخر در آغوش کشیدنت… . و درستش هم هماین بود؛ کتابی که روز شهادتت منتشر شده، باید …
به مدد لطف بیبی دوعالم حضرت زهرای اطهر – سلام الله علیها – و در تقارن با روز بزرگداشت و تکریم مقام مادر و نیز سی و دومین سالگرد شهادت شهیدمان علی آقای شرفخانلو – که رضوان خدا بر او بیش باد- کتاب دَرضیه (شهید علی شرفخانلو به روایت مادر) منتشر شد. از دوستان مخلص …
آن اوائل که اینترنت و سایتهای اینترنتی متولد شده بودند و خبر ما از شبکهای به گستردگی جهان، محدود بود به خواندههایمان در صفحهی دانش و فنآوری روزنامهها، فکر میکردم سایت لابد برای در دسترس بودنِ بیست و چهار ساعته، نیاز دارد به کامپیوتری که او را سرور گویند این سرور باید همیشهی خدا روشن …
مرگ، ناگهانیترین اتفاق عالم است و خبرش ناگهانیتر و حیرتبارتر. اینکه اول صبح، آفتاب نزده، بشنوی کسی که هماین دیروز داشت راست راست جلوی چشمت رژه میرفت، افتاده و مُرده و حالا نعشش زیر دستِ مرده شور دارد تغسیل و تکفین میشود، کمِ کمش ممکنترین اتفاق زندگیت را در نظرت مجسم میکند و میفهماندت که …
سختترین کار دنیا یا یکی از سختترین کارهای دنیا نوشتن از خود و دربارهی خود است… .