پس از خارج شدن از مقبره لنین که اکنون منفور حاکمان #کاخ_کرملین است، به سوی محوطهای در کنار دیوار بلند این کاخ راه باز میکنیم. #قبر سران #حزب_کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در آنجاست. همگی زیر دیوار کرملین دفن شدهاند. و آنها که معروفترند، حجاری ماهرانهای از چهرهشان روی قبر آنها عمود شده است. شاید در …
ده سال بیشتر است که یک روزِ اردیبهشتی را باید! تهران باشم. در تهرانِ اردیبهشتیای که بوی کتاب دارد. امسال اما با گرفتاریهایی که بود، بعید مینمود که به قرار اردیبهشتیِ کتاب در تهران برسم و بوی نوئیِ کتاب را در نمایشگاه شهر آفتاب بشنوم. الغرض، روزهای نمایشگاه در حال اتمام بودند و من برنامهای …
چه فرق میکند کشوری جنگزده باشد یا مردمش فقیر باشند یا سیستمِ آموزش و پرورشش برنامهی مدوّن نداشته باشد و رسانههایش برنامهی مخصوص کودکان نداشته باشند. کودکان، در هر نقطه از جهان، تحت هر شرایطی که باشند، آتششان را خواهند سوزاند و شیطنتشان را خواهند کرد؛ خواه در قارهی مثلا متمدنِ سبز و خواه در …
آویخته بود از ضریحِ حبیبِ شهید. پیرمردِ مجاهدی که شیخالشهدای هفتاد و دو تن بود و شهادتش را مولایش امیر مومنان، سالها قبل به او مژده داده بود و به وقت واقعهی عاشورا دوره افتاده بود در کوچههای کوفه و برای شاهِ کم سپاهِ کربلا به دنبال یار بود. و یکی از چند نفری که …
میگویند وقتی دروازهی مرزهای دو ملت باز باشند، مردمِ دو کشور در فرهنگ و سیاست و اجتماعیاتِ هم اثر میگذارند. نمونهی دمِ دستیِ این اثراتِ ارتباطی را میتوان در واژگانِ وارد شده به زبانِ کشورها دید و شنید. مثلا ما در زبان فارسی، برای پرسیدنِ اندازه از کلمه “چقدر” استفاده میکنیم و عراقیها دقیقا عربیِ …
مُرشد، اگرچه نه مثلِ باقیِ همسفرانِ سفر اولی، نوبت اولش نبود که عراق و اعتاب مقدسهاش را میدید، ولی چیز زیادی از عراق و فرهنگ و زبان و مردمشان نمیدانست. مُرشد، به لهجهی عربِ عراقی یعنی روحانی. یعنی مُلّا. و مُلّا در زبان و فرهنگ ما یعنی کسی که خیلی پُر است و خیلی بارش …
اربعین که شد، نماز ظهر و عصر را در ازدحام بیسابقهی صفوف جماعتِ حرم امام شهید خواندیم و تا از ازدحامِ اربعینیِ حوالیِ حرم خودمان را برسانیم به کراچ النجف -گاراژ یا ترمینال یا پایانهای در ورودی غربی کربلا که وَنها پر میکنند از آنجا به سمتِ شهرهای جنوبی و غربی عراق و مرز مهران- …
ماشینهای لبِ مرز، تاکسیِ خط مرز-نخجوان بودند و نمیشد آنها را ساعتی کرایه کرد و باهاشان فقط تا ایستگاهِ ۵۷ میشد رفت. و ۵۷ را تو انگار کن پایانهی بار و مسافر و ترانزیت و حتا ترهبار و احشامِ مرکزیِ مرکزِ جمهوریِ خودمختار نخجوان. رفیقم اما، دوستی داشت در شهر که میگفت سپرده است هر …
هربار که از سفر کربلا برگردد یکراست میآید زیارت پدر. به ادبِ آنکه اول بار پدرش، سالِ هزار و سیصد و چهل هشت راهِ تو را نشانش داده و او را که آن سال نوجوانی بیش نبوده، با خود همراه کرده و زائرِ کربلایت؛ چهل و هشت سالِ پیش. و میگفت هر بار که میرود، …
قبلتر شنیده بودم موکبها و حسینیههای “طریقِ یا حسین” (اسمی که عراقیها روی جاده نجف – کربلا گذاشتهاند) باقی ایام سال در اختیار نازهین موصل است. نازهین یعنی آوارگان. شنیده بودم که صاحبان ساختمانهای در امتداد “طریق یا حسین”، بعد از بدرقهی زوار اربعین، موکب را برای آوارگان خالی میکنند و به قدری که قوهشان …
