سنت نیکوی دیدار با مردم اقصی نقاط کشور، از دورهی ریاست جمهوری آیتالله خامنهای آغاز شد. در همهی بیست و هفت سالی که آقا، ردای رهبری بر دوششان است، سالی نبوده که ایشان بار سفر نبندند و باری نبوده که امت به استقبال از امام خویش سر از پا نشناسند. سفرهای رهبر انقلاب نه از …
لباس یک دست سفید پوشیده بودم. بیجوراب به پا. بیساعت به مچ و به هیچ زائدهی دیگری که دست و بالم را بگیرد. قرار بود یک عمر حسرت من و پدر و پدربزرگم تا چند ساعت دیگر تمام شود و عوض پدر و پدربزرگ و خیلیهای دیگری که “آنجا” را دیده و ندیده رخ در …
خوی از دیرباز محل تردد قافلهی تـُجّاری بوده که ابریشم را از شرق به غربِ عالم میبردهاند و تجارت و داد و سند، بستری بوده برای شکوفائی تمدن در شهری که هزار هزار سال از آغاز مدنیت در آن میگذرد. ششمین نشست برنامهی جهانی راه ابریشم که از چهارم اردیبهشت ماه در استان آذربایجانغربی آغاز …
و اما پدیدهی غالبِ امسالِ اربعین، “خویشانداز”های چینیِ ارزانِ سیمی بود که بیبلوتوث و با یک فیش به گوشی وصل میشدند و به ده هزار چوق ایرانی معامله میشدند و در یک شکل و چند رنگ راه به راه در معرض فروش بودند برای زائران پیادهی اربعین. اصولن عکاسی و ثبت لحظات و شکار سوژههائی …
اربعین هرکسی که برسد به کربلا، قبل هر کاری یکراست میرود حرم. ما هم مثل همه. بعدِ سلامِ اول جلوی مَشکی که مقابل حرم حضرت سقاست منتظر مشحسین بودیم که دیدم دارد برمیگردد. چنان خسته و زار که انگار کن اگرش نمیگرفتی با صورت به زمین میخورد؛ آن قدر که خم و خسته قدم برمیداشت. …
سه گوشهی بنبستی را که نمیدانم در آن ازدحام میلیونی از کجا گیرش آورده بود را تکههای MDF گذاشته بود تا بچهها وقتی خسته و زار رسیدند کربلا، به دیوار سیمانیِ سرد تکیه ندهند. – همآن اول راه، وقتی نماز صبح را بعد عبور از قبرستان وادیالسلام خواندیم و آن نیمروی تاریخی را زدیم به …
سید بود. اصالتا اهل خوی و جوان. میگفت قوم و خویش دکتر آیتالهی مرحوم است و با همسرش آمده و هر سال میآیند و با جمعی که مقصدشان بعد از مرز، نجف بوده آمدهاند نجف و بعد اربعین میروند سامرا و کاظمین. همهی اینها نعل به نعل مطابق بود با نشانههائی که از سیداحمد داشتم. …
اولش کسی نگفت که حداقل باید بیست ساعت بنشینید توی این مینیبوس درب و داغان. نگفت و نه شنید که پلیس لب مرز میگوید: “ما کو امنیه فی سامرّاء” نگفت جادههای منتهی به سامرا را با خاکریز پوشش دادهاند که جلوی تیر و ترکش را بگیرد… و نگفت ما به قصد زیارت اربعین آمدهایم و …
داشتیم راه خودمان را میرفتیم که یکهو سبز شدند جلویمان و تا فهمیدند گروهیم، یکیشان زود شالِ مشکیِ دور گردنش را درآورد و یک پَرش را داد دست دومی و در فاصلهی یک چشم برهم زدن، شال را کشیدند جلوی ما و راهمان را سد کردند که الا و بلّا باید! شام برویم خانهی ما. …
اولش فکر میکردم مال ترکیب رنگ زیبای تصویر است که مردم مشتاقانه دنبال آدم میافتند تا عکس و متن روی کوله را بخوانند. این مردمی که میگویم را در شعاعی به وسعت ایرانیِ فارسی زبان مدنظر بگیرید تا عربِ عراقی و سوری و کویتی و اروپائیِ انگلیسی زیان. سوالهای نفر اول و دوم و… دهم …
