“فرزندم! با قرآن، این کتابِ معرفت آشنا شو؛ اگر چه با قرائت آن. و راهی از آن به سوی محبوب بازکن و تصور نکن که؛ قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این؛ وسوسهی شیطان است… .” حضرت روحالله
محضر آیتالله بهاءالدّینی بودیم. موقع استراحت ایشان بود امّا یکی از آقایان – که روحانی بود – اصرار داشت که میخواهم ایشان را ببینم و کسب تکلیف کنم. ایشان فرمودند: بیا، آمدند. فرمودند: حرفتان را بگویید. آن شخص گفت: جلوی این دو نفر بگویم؟ آقا فرمودند: بله، جلوی همینها بیان کنید. گفت: میخواهم برای مجلس، …
فردا همپای همهی دشمنان قسم خوردهی یهود پا بر خرخرهی قومی عنود خواهم گذاشت تا کابوس “نیل تا فرات”شان را باز پریشان کنم و فریاد بزنم؛ “فلسطین، فلسطینِ از نهر تا بحر است و آزاد خواهد شد و به آغوش اسلام برخواهد گشت! در این هیچ تردید نیست… .” + فردا روی آسفالت داغ خیابان …
مشتاقِ دیدار روزیام که پرچم سرخ و سفید و سبزِ منقوش به تصویرِ “الله” با بیست و دو “اللهُاکبر” در دو حاشیهاش، جایِ بیرقِ کفارِ یهودی و ستارهی داود و دو خطِ ممتدِ موازیِ “از نیل تا فراتِ” صهاینه به اهتزار درآید و سرزمین مقدسِ موعود، به دستِ بندهگانِ خدا از چنگال گرگهای خبیثِ یهودی …
شهاب که با نور خیره کنندهاش از بالای سرمان سُرید و در حوالی ستارهی قطبی سوخت و تمام شد، ساعتی بیشتر از شبِ نورانیِ بیستویکم نمانده بود. عهد در حین آن قرارِ شبانه که مال من و توست و بیگانه در آن راه ندارد، درست وقتی زخم کهنهی ما سر باز کرده بود و میرفت …
حساب که میکنم، غیر اینکه در دل دوست به هر شیوه که ممکن است رهی باید بجویم – و غیر این چارهای برای خوش عاقبتی نیست- نمییابم و هر راه دیگری جز این، به بیراهه میرود. الغرض، در این شبهای آسمانی که فاصلهی عرش و فرش به قدر یک قطره اشک است و یک آهِ …
میگویم؛ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیر + که یعنی؛ الهی! من به هر خیرى که سویم فرستى سخت نیازمندم… . مثل موسی، که عطشان و خسته و زار و نزار و با پای برآبله و از صحرای سینا گذشته و در آستانه مَدیَن و قبل دیدار شعیب، وقتی از سر چاه به …
یکسالِ قمری از قدر قبلی میگذرد. کاش حواسمان بود به نعماتی که قدر قبلی مقدرمان کرد و اهلش نبودیم… کاش کریم باز به کرمش کلهم اجمعین معاصی ما را ندید میگرفت، آنسان که؛ شتر دیدی ندیدی! کاش سهم امسالِ ما از موهبت شبهای پر از اسرار قدر، دانائی باشد و نه دارائی دنیا و ما …
ربنا خوانی دم افطار شبهای ماهِ مبارک که از پانزده نوبت بگذرد و عید میلاد کریم آل بیت علیهمالسلام برگزار شود و ماهِ تمام و کمالِ جا خوش کرده در طاق آسمان از منزلِ بدر به در آید و به لاغری گراید، بوی شبهای قدر در شب و روزهایمان میپیچد و دلهُرهی اینکه؛ یا رب! …
مـــن بندهی آن دَم ام که؛ ساقی گوید: “یک جام دگر بگیر” و مـــن نتوانم!
