نوروز یعنی؛ بوی خوشِ شببوهای به ردیف کاشته شده در امتداد بلوار شبهای خلوت و خنک و قدمزدنهای آرام زیر نور چراغهای زنبوری سبُکی بیبدیل پس از کندن رخت زمستان و نو جامه شدن و نو شدن سیر در لابلای بوتههائی که فقط در فروردین گل میکنند و رایحهی خوش یاس و جشنوارهی شکوفههای رنگ …
کار خدا همیشه روی حساب و کتاب است! گیریم تو نفهمی بیخوابی نصف شبانه و سحرخیزیِ غیر معمولِ سحرانه از چه روست و به چه کارت خواهد آمد؟ صبرت را که به کمک بگیری، خواهی فهمید خدا ساختار سنگین خواب تو را چرا و برای چه کاری مختل کرده بود و خواهی فهمید این اختلال …
الهی! تو را بابت لطف بیمنتهائی که با حلول “جمهوری اسلامی” بر ما و بر دنیا تابیدی، برای ثانیه به ثانیهی لحظههائی که در اتمسفر انقلاب آسمانی امام نفس کشیدهایم، برای تک به تک قربانیهای گلگون کفنی که خون و مال و جان و هست و نیستشان را پذیرفتی و ملت ما را خلعتِ سعادت …
پس از سه سال و اندی جلوس در سریرِ سلطنتی که میراث همکارانی بود که الآن بازنشتهاند و ما چند روز و ماه و سال مستأجر آنیم و و عدم تغییر و تحول در چیدمان اتاق و وسایل و اسباب و ملزومات، از روز تحویل تا یومنا هذا، امروز و به بهانهی نو شدن سال …
جوانِ خوش صدای قاری قرآن را که مأمور است هرشب بعد از نماز، یک صفحه از کتاب کریم را به ترتیل قرائت کند، کشید کنار و سپرد: «از امروز تا بیست روزِ بعد که فاطمیه تمام شود، بعد از قرائت و قبل از اینکه مجلسِ مختصرِ هر شب را تمام کنی، بگو؛ ثوابِ قرائت امشب …
باران بزرگترین و بهترین نعمت بهار است. وقتی که رگبار آن روی زمینِ مُرده شلاقِ بیداری مینوازد و زمینِ افسرده را به تماشای رُستن و شکفتن و سر از خاک برآوردن میبرد. باران تجلی بهار و نمادِ زنده شدن دیگر باره است؛ آن سان که فرمود: وَ اللَّهُ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحیا بِهِ الأَرضَ …
عید که میشود و هوا که نو میشود، روزها و آدمها انگار تازه میشوند. انگار روح برگشته باشد به کالبد بیجانِ جسمی که از ضربهی تازیانهی مرگ، سست و سرد شده باشد و حالا به یُمنِ تپش دوبارهی قلب و جریان دوبارهی زندگی در رگ حیات، گرم شده و خون دویده زیر پوستش. عید که …
“دشمن صهیونیستی” در قوارهای نیست که مقابل ملت ایران به چشم بیاید! سردمداران اسرائیل گاهی تهدید میکنند، اما میدانند؛ اگر غلطی بکنند، جمهوری اسلامی “تل آویو” و “حیفا” را با “خاک” یکسان خواهد کرد!!! حضرت آقا. دیدار اول فروردینِ سالِ نو. حرم امام رضا علیهآلافالتحیهوالثناء + – – – پینوشت: به مدد حق و یقین …
میاندیشم به فرصت نوئی که خدا با تحویل سال نو تحویل همهمان میدهد و شرم تمام وجودم را میگیرد که در روز حساب، جواب اینهمه سال و اینهمه فرصت را به چه عذر تقصیری باید پس بدهم؟! فکر میکنم به رحمتِ بیمنتهای خداوندی که اگر نمیبود و اگر روز نو نمیشد و سال در چرخش …
سفرِ نیم روزهی قاچاقی و مخفی، که زعما اگر بو از آن میبردند حسابِ حقیر با حضرات کرامالکاتبین بود و داغ و درفش و اخم و گله، وقتی داشت تمام میشد و چراغهای شهر در انتهاترین نقطهی دید داشتند نمایان میشدند به نشانهی اینکه کمکم داریم میرسیم، یادم انداخت یک شکر بزرگ و دائمی به …