امروز که یکشنبه باشد، در ایران روز عرفه است و در عربستان یک روز بعدترش؛ یعنی عید قربان. و من ماندهام که این ریش درازهای دستار خالخالیِ قرمز به سرِ وهابی با اینهمه تکنولوژی که ارباب در اختیارشان گذاشته و میگذارد، چطورست که شعور استفاده از ابزارهای رصد هلال را ندارند و با فتوای چند …
نوشتن بهترین و ماندگارترین ابزارِ نگه داشتن خاطرهها و اتفاقهاست. طوری که از اول تاریخ تمدن بشر و از زمانیکه خط اختراع شده، همیشه بوده و بعد از این هم خواهد بود و زرق و برق تکنولوژیهای جدید ولو با کیفیت 4K آمدهاند و رفتهاند و نتوانستهاند ماندگاری و عمق کتابت و نوشتن را داشته …
روزهای آخرِ قبلِ رفتن است و هی از زمین و آسمان کارِ نیمه تمام میبارد روی سرت و هی باید تمرکز کنی و هی اضطراب میآید روی اضطراب و هی سیاههی کارهای نکردهی قبل سفر پُر تر میشوند و هی داری دست و پا میزنی بین کارها و قرارها و هماهنگیهای لازمِ قبلِ سفری اقلا …
به سلامتی و دل خوش، کلاسهای آموزشیمان برای حج امسال هم تمام شد و حالا حجاج منتظرالپروازند تا روز رفتنشان برسد و سوار طیاره عزم اقلیم قبله کنند. رسم است کسی که به حج میرود، روزی را نزدیک روزهای رفتنش معلوم کند و درِ خانهاش را باز کند و مردم بروند به شیرینی خورانی و …
و من همچنان معتقدم که حج نه از میقات و نه از لحظهی احرام و نه از طواف و نه از وقوف، که از خانهی خودِ زائر و از لحظهای که قصد خانهی خدا میکند و از ساعتی که دل میکَند از شهر، شروع میشود. و شاید به همین مناسبت است که چند روز پیش، …
سربند اینکه در طول تاریخ آبمان با همسایهی عرب آبهای جنوبی خلیج فارس به یک جوی نمیرفته و هر از گاهی روابط تیرهمان تارتر از حد مجاز شده و همسایهی جنوبی که سرزمینهای مقدس را در احاطه دارد، از حضور و ورود حاجیان ایرانی به حج جلوگیری کرده و آن تیرگی روابط و این هر …
اینکه موضوع مستندی درباره سرزمین رازآلودهای به اسم فلسطین – و تو بخوان اسرائیل- باشد و تیم سازندهاش از کاربلدهای مستندهای ایران باشند و راوی محمد دلاوری باشد با آن لحنِ محکمِ چالش برانگیزِ مطالبهگر، کافیست تشویق شوی در روزهای اولی که مستند ۴۵ دقیقهای “متولد اورشلیم” اکران اینترنتی شده، تهیهاش کنی و با اینکه …
آن روزهای اولی که قطعه شهدای شهرمان ساخته شد، بازارِ شهادت گرمتر بود و ماه و هفته و حتا گاها روزی نبود که کسی به صورت اسامی شهدای مدفون در گلزار شهدای خوی اضافه نشود و در هشت سالی که جنگ مستقیم بر سر ایرانمان بارید، هر روز و هر هفته و هر ماه و …
یکبار با مُرسی همزمان رسیدیم فرودگاه مهرآباد. شهریور ۹۱، روز افتتاحیه اجلاس سران عدم تعهد. فرودگاه پر بود از طیارههای سیاستمدارن از شرق تا غربِ عالم. از طیارهی دو طبقهی ۷۴۷ نخست وزیر هند که به طرز افراطیای به رنگ قرمزِ فلفلی رنگآمیزی شده بود و نشانِ تندیِ طبع هندوها را از دور داد میزد …
پدربزرگم، که خدایش بحق این ایام و بحق اخلاصی که در عمل داشت غریق رحمتش کند، عادتش بود عید که میشد، یک طبق شیرینی گلمحمدی از قنادی مجاور مغازهاش میخرید و میگذاشت روی چهارپایهای جلوی دکان در پیادهرو که آیندگان و روندگان دهنشان را شیرین نکرده نروند از مقابل نجاریش. عیدهایش هم فقط مختص اعیاد …
