تا مرهم زخم کهنه ما نمک است هر سو که نگاه میکنم قاصدک است من ماندم و یک درد به نام ِ پرواز این درد میان مَردها مشترک است
نصف شبی کوبه ی در را از جا می کَنند. با چشم های نیمه بسته و خمیازه ای به گشاده گی در ِ دروازه ی شام، می روم پشت در. حلوای نذری آورده اند خیرات کنند و من هیچ ربطی نمی یابم بین خیر و خیرات و ظاهر زننده و هفت قلم رنگ آمیزی شده …
دو بخش دارد: با … با … که می شود بابا همین که هست در آن قاب عکس، آن بالا همین که زل زده بر چشم های غمگینم نشسته در دل سنگر کنار آن آقا همین که نیست که همبازی ام شود گاهی اتاق با نفسش گر بگیرد از گرما همین که نیست کشتی بگیرد …
عروسی یکی از آشنایان است. در روستائی در حومه ی شهری دور افتاده و بد آب و هوا. ما طرف دامادیم و سند طرفیت مان هفت هشت واسطه است که ما را با جنابشان قوم و خویش و آشنا در آورده است. ساعت چهار صبح است و من نه می دانم چرا تا آن وقت …
آدم عیاری است. نسخه ی بروز شده ای از جوانمردی و مرام و لوطی گری. سال های سال کردستان بوده. یعنی بعد از این که بابا شهید شد، جنوب را بی خیال شد و کج کرد سمت کردستان و تا آخر جنگ آن جا ماندگار شد. بعد جنگ هم رفت پی درس و مشق و …
دوستی، جائی برایم یادداشتی گذاشته بود که با اسم فامیلم شروع می شد. یادداشت را که از جانب رفیق عزیزی بود جائی خواندم که کنارش، کنار کادر همان یادداشت، عکس تمام رخ تو را قاب گرفته ام. و ناخودآگاه نگاهم به نگاهت گره خورد. و یادم افتاد اسم من تتمه ی اسم توست. و یادم …
گاهی… نه! خیلی وقت ها همیشه! تحمل نبودن تان سخت ترین کار عالم است…
بعضى از شهداى سرافراز ما بحمدالله شهرت همگانى دارند، همه اینها را میشناسند؛ خیلىها هم هستند که نه، پیش اهل آسمانها البته مشهورند؛ آنها را ملائکهى خدا خوب میشناسند؛ اما در بین ماها، شاید خیلى معروف نیستند؛ به اینها بپردازید، سراغ اینها بروید… حضرت ِ آقا. دی روز. دیدار فرماندهان سپاه. ============= *.- (سوره ی …
اگر مقصد، پرواز است قفس ویران به تر!
