آذریهای پائیز دوست در صبحی پائیزی وقتی قدم روی خزان باران خورده از بارش شبانه میگذراند روز را در آرامترین تقویم شروع میکنند و انگار هیچ عیب و علتی در کار کسی نیست و تو آرام و پدرام تا ظهر تا شب حتی تا نیمه شب آسودهای که سپور پیرسال کوچهی اعیان نشینها یک امروز …
رسم روضهی شب دهم این است که دم بگیرند: |امشب شهادتنامهی عشاق امضاء میشود…| و اصلن رسم شهادت هم این است که براتش به امضای تو برسد! ای سید شهیدان تو که یک گوشهی چشم مهربانت ذره را دریا میکند و کاه را کهکشان تو که برات شهادت عباس و علیاکبر و حبیب و بُرِیر …
چطور یکنفر ممکن است انتخاب کند که خود را در معرض یک تراژدی بگذارد؛ نزدیکِ مرگ و خون و اشک. ما هر سال این روایت را انتخاب میکنیم چون به آن نیاز داریم. به حماسه و شکوهی که اتفاق افتاده باشد محتاجیم. ما همیشه در این وقتِ سال به مرورِ روایت باورپذیرِ ارادت و ایستادن …
باران در مکهی بیباران در دل سیاه شب وقتی همه خوابند… وقتی سیل میشود وقتی دلت تنگ غروب پائیزی جمعهایست که آمد و یار نیاورد وقتی میدوی تا بند نیامده بایستی زیرش و همهی دعاهای خیر عالم را زیر قطراتش مزهمزه کنی وقتی خیس از باران و آب کشیدهای وقتی مکهی بی آب و علف …
از وقتی هتل خلوت شده و کاروانهای “مدینه بعد” راهی مدینه شدهاند، عوامل خدماتی هم کمتر شدهاند و مدیر ثابت هتل از بچههای ما خواسته اوقات سرو غذا کمک حالشان باشیم. حاج سعید سرپرست رستوران هتل و مقسّم غذا، بچهی شاهعبدالعظیم است و باحال و از لوطیهای روزگار. شب به شب که نوبت پست ماست، …
بعد آنهمه انذار و تبشیر در جلساتی که در نود درصدشان شرکت نکردهبودم و شرکت کنندگاتنش بیشتر از آموختن مناسک و شرایع حج، یاد گرفتهبودند حج و انجام اعمال آنرا چون قلهای رفیع، دست نایافتنی ببینند و از هیبتی که برایشان از سختی ادای مناسک حج ساختهبودند واهمه داشتهباشند، آنقدر که از هول و ولای …
مسجد شیعیان مدینه در منتهی الیه جنوب شرقی حرم حضرت رسول در یکی از فرعیهای تنگ و محلههای کمتر توسعه یافتهی مدینه قرار دارد. زائران عمره و تمتع به فراخور حال و شوق، وقتی برای دیدار با شیعیان غریب مدینه میگذراند و در مسجدی که بنای خیر آن توسط مرحوم شیخ العَمری گذاشته شده و …
این روزها کارمان شده این که کار کنیم و بسازیم و ببافیم و سر هم کنیم و شب و روز را یکی کنیم و جد و جهد کنیم که کار ماندگار کنیم که فردا روز به خاطرهاش به یاد روزهائی که با جد و جهد و تلاش شب کردیمشان دل خوش کنیم… این همه فقط …
ما مفتخریم که راه هر سفرمان و میل هر نظرمان و غایت هر عملمان جز به | رضای آل محمد | [صلواتاللهعلیهماجمعین] ختم نمیشود… یا حضرت ضامن! ممنونیم که ما را شیدای گنبد غرق نور و طلایت کردی… ممنونیم که ما را در شمار شیعیانت قرار دادی ممنونیم که ما را برای خود سوا کردی …
هر کس هر جا و هر وقت که یاد تو بیفتد اول از زیبائی چشمهایت میگوید و فرحی که در چهرهی همیشه خندان تو دیده! نمیدانم چرا بعد اینهمه سال، رسوب آن نگاه پر از شوق و آن چهرهی پر از شادی مانده در دل کسانی که تا نسبت من و تو را کشف میکنند، …
